عاقبت با شعرها دستانمان رو میشود
مست آن چشمان مست و تاب گیسو میشود
هرچه کردم دل نلغزد رفت از دستم دلم
با نگاهی ناگهان انگار جادو میشود
باد و طوفان هم نمیشد باعث مکثم ولی
ظاهرا انگار دارم محو ابرو میشوم
ابروانت تیغ بران آن نگاهت همچو تیر
زین شکار بی امان مانند آهو میشوم
شانه ها وگردنم در نزد هرکس مثل سرو
پیش تو چون میرسم من چارزانو میشوم
بی تو من درد گرانم تلختر از زهر مار
با تو من چون انگبینم عینِ دارو میشوم
بی تو من چون دوزخم غرق گداز و آتشم
باتو من جنات تجری بین مینو میشوم
بی تو من غرق سکوت و عزلت و خاموشیم
با تو من سرمست شور و پر هیاهو میشوم☺️
#سما_سادات
بی تو دیشب در کنار شعرها خوابم گرفت
مثل یک کودک که روی دفترش خوابیده است
#سما_سادات