eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دو قلب داشتم اى كاش در زمان نديدن يكى براى تو مى‌شد يكى براى تپيدن اراده ام به رمیدن اگر چه هست ولیکن نه مانده پای دویدن،نه هست بال پریدن بریدی از من غمگین، صد آفرین به تو زیبا ولی بدان که مرا نیست تاب از تو بریدن چه داغ‌ها که ندیدم، چه درد‌ها نکشیدم تو هم بگو چه کشیدی به غیر دست کشیدن؟ عبور کردی و رفتی چنان که هیچ نبودی رسیدن است و جدایی، درود بر نرسیدن...
از عشق، از جدایی چیزی سرم‌ نمی‌شد مى‌گفت ماندنى نيست من باورم نمى‌شد تا صبح گریه کردم دریاچه شد اتاقم سدی حریف سیل چشم ترم نمی‌شد یک در میان ما بود، یک در به نام قلبم می‌خواستم که از آن در بگذرم نمی‌شد من سنگ بودم او رود، او‌ شعله بود و من دود باید که می‌گذشتم، چون لاجرم نمی‌شد شاید که دور باشم از او صبور باشم هم در شکنجه باشم هم محترم، نمی‌شد
باران به شيشه مى‌خورد و باد مي‌زند این بغض زخم خورده به بنیاد می‌زند...
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست
چرا؟ شاید دلیل کوچک بی‌منطقی دارم اگرچه عاقلم، همواره عقل عاشقی دارم پس از شب‌های تلخ بی‌کسی صبح سپیدی هست مرا در اوج ناامید بودن‌ها امیدی هست
مثل آن شیشه که در همهمه‌ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست...💔
بی‌تفاوت می‌نشینیم از سر اجبارها مثل از نو دیدن صدباره‌ی "اخبار"ها خانه هم از سردی دل‌های ما یخ می‌زند در سکوت ما، صدا می‌آید از دیوارها هر شبم بی‌تابی و  بی‌خوابی و بی‌حاصلی حال و روزم را نمی‌فهمند جز شب کارها دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون "دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها خنده های زورکی را خوب یادم داده ای مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم بغض کردم، خود خوری کردم، نگفتم بارها
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باش یا علت یک عمر پریشانى من باش با فاصله اى امن که آسیب نبینى بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش هر بار که عاقل شده ام خیر ندیدم یک بار بیا و تو به نادانى من باش من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانم تو جاى من و محو غزل خوانى من باش ناچار به مرگم ته این قصه بیا و یک معجزه در قسمت پایانى من باش 🆔@abadiyesher
وفا چه اسم غریبی، کجا شنیده‌امش؟🧐 @abadiyesher
392.7K
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى بودنش يك خواب بود و رفتنش ناباورى من نگاهش مى كنم او هم نگاهم مى كند او براى دل بريدن من براى دل برى عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى واژه ها را از دهانم يك به يك دزديد و رفت سهم من از عشق شعرى شد بنام ديگرى در سرم بيهوده روياى پريدن با تو بود چيست دنيا جز قفس وقتى كه بى بال و پرى ‏ خوانش
هدایت شده از به وقت شاعری
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است من تو را بازيچه كردم يا تو من را؟ بگذريم اين قضاوت بين ما روز قيامت بهتر است با ترحم از خدا شادی برایم خواستی! ناسزاى ديگران از اين محبت بهتر است از پشیمانی نگو انقدر و ناشکری نکن آن گناه‌آلودگی از این ندامت بهتر است بی‌وفا جان دوستت دارم هنوز اما برو هر چه از من دورتر باشى برايت بهتر است!
مثل آن شیشه که در همهمه‌ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست...💔 ؟؟؟؟؟؟