eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست دارم اخم را با خنده ٔ پنهانی ات دوست دارم شرم را در چهره ٔ عرفانی ات باز باران شعر را از عطر تو پر کرده است دوست دارم شعر را در کوچهٔ بارانی ات حرفایت قند را از سکه می اندازد و.... دوست دارم چای را با لهجهٔ کاشانی ات راه دادی مهر را در قلب این شهریوری دوست دارم فال را با طالع آبانی ات دوست دارم ماه را حتی اگر پنهان شود مست کن روبند را با صورت زندانی ات دوست داری عشق را با شاعر آیینی و، دوست دارم عشق را با چادر لبنانی ات * 🌺🌺
حر باش! کمی با دل خود خلوت کن از ظلمت، سمت روشنی حرکت کن از وعده‌ی سبز اُمویون بگذر با حیدر کربلا بیا بیعت کن ✍استاد
اي زمين و آسمان‏ها سوگوار غربتت  آفتاب آسمان سنگ مزار غربتت  بر جبين فصلها هر يک نشان داغ توست  اي گريبان خزان چاک از بهار غربتت  يک بقيع اندوه و ماتم، يک مدينه اشک و خون  سينه‏ هامان يک به يک آيينه ‏دار غربتت  پاک شد آيينه از زنگ اي تماشايي‏ترين  شستشو داديم دل را از غبار غربتت  شب سيه‏ پوش از غم و اندوه بي‏پايان توست  شرمگين خورشيد از شب هاي تار غربتت  اي بقيعت عاشقان را کعبه ي عشق و اميد  سينه چاکيم از غم تو، بيقرار غربتت  شهر يثرب داغدار خاطرات رنج توست  خم شده پشت مدينه زير بار غربتت  از همه زخم زبان، تهمت، خيانت، از تو صبر  چشم تاريخ اشکبار روزگار غربتت  مي‏تپد دلهاي عاشق در هواي نام تو  با غمي خو کرده هر يک در کنار غربتت  کاش مي‏شد روشناي تربت پاک تو بود  چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت  دايره در دايره پژواکي از اندوه توست  هيچ داغي نيست بيرون از مدار غربتت  دامن اشکي فراهم داشتم، يک سينه آه  ريختم در پاي تو، کردم نثار غربتت  آشناي زخم دلها، غربت معصوم توست  من دلي دارم پريشان از تبار غربتت
اي زمين و آسمان‏ها سوگوار غربتت  آفتاب آسمان سنگ مزار غربتت  بر جبين فصلها هر يک نشان داغ توست  اي گريبان خزان چاک از بهار غربتت  يک بقيع اندوه و ماتم، يک مدينه اشک و خون  سينه‏ هامان يک به يک آيينه ‏دار غربتت  پاک شد آيينه از زنگ اي تماشايي‏ترين  شستشو داديم دل را از غبار غربتت  شب سيه‏ پوش از غم و اندوه بي‏پايان توست  شرمگين خورشيد از شب هاي تار غربتت  اي بقيعت عاشقان را کعبه ي عشق و اميد  سينه چاکيم از غم تو، بيقرار غربتت  شهر يثرب داغدار خاطرات رنج توست  خم شده پشت مدينه زير بار غربتت  از همه زخم زبان، تهمت، خيانت، از تو صبر  چشم تاريخ اشکبار روزگار غربتت  مي‏تپد دلهاي عاشق در هواي نام تو  با غمي خو کرده هر يک در کنار غربتت  کاش مي‏شد روشناي تربت پاک تو بود  چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت  دايره در دايره پژواکي از اندوه توست  هيچ داغي نيست بيرون از مدار غربتت  دامن اشکي فراهم داشتم، يک سينه آه  ريختم در پاي تو، کردم نثار غربتت  آشناي زخم دلها، غربت معصوم توست  من دلي دارم پريشان از تبار غربتت