آه جــز آینـهای کـهنه مـرا هـمـدم نیست
پیش چشمـــان خـودت اشــک بـریـزی کـم نیست
یک خــود آزاری زیباست که من تـنهــایـم
لــذتی هست در ایـن زخــم که در مَرهـم نیست
اشتیـاقــی به گـشوده شدن این گـِـره نیست
ور نه تنهایــی من که گـرهاش مـحکـم نیست
من از این فـاصلـهها هیچ ندارم گلـهای
هر چه تقدیـر نوشت است بیفـتد غـم نیست
لذتــی نیست اگر درد نباشــد قبلش
لذتــی بیشتَر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هــم قافیه با مــرد نشد
آدم بی غم و بــی درد دگر آدم نیست
تُو نـبین ساکت و آرام نشستم کـُنجــی
حَرف نـا گُفتــه زیاد است ولی مَحــرم نیست
#سیدتقی_میرسیدی