باید این فاصله ها با تو به پایان برسد
تا که این بغض فرو خفته به باران برسد
غافل از حال دلت بودم و دلتنگ شدی
گله ای نیست اگر عشق به تاوان برسد
بی گمان حادثه ای تلخ تر از رفتن نیست
اندکی باش که این درد به درمان برسد
می کشیدم همه جا ناز دل تنگت را
تا قدمهای دلم باز به تهران برسد
باز هم طعم دو سیب و عطش سرخ لبت
خاطرات من و تو کاش به قلیان برسد
من و خودکار و کمی فکر و خیالت کافیست
حال یک شاعر دلتنگ به بحران برسد
اینکه با دست خودت عامل دردت باشی
مثل دردی است که یکباره به دندان برسد
بی تو حال غزلم سخت پریشان شده است
یک قدم مانده که تب کرده به هذیان برسد
“بی خبر در بزن و سرزده از راه برس”
تا در آغوش تو این عشق به سامان برسد
#سید_احمد_حسینیان
تا حواس همه شهر به برف است بیا
گرم کن این بغل سرد زمستانی را...
#سید_احمد_حسینیان
تا حواس همه شهر به برف است بیا
گرم کن این بغل سرد زمستانی را...
#سید_احمد_حسینیان
تا حواس همهی شهر به برف است بیا
گرم کن این بغل سرد زمستانی را...
#سید_احمد_حسینیان
❄️❄️
تا حواس همہ شهر بہ برف است بيا
گرم ڪن اين بغل سرد زمستانے را
#سيد_احمد_حسينيان