دیده ام را وقت دیدارت چراغان می کنم
بار دیگر بیعت و تجدید پیمان می کنم
روی چشمانم قدم بگذار ای مولای من
جان فدای مقدمت ای ماه تابان می کنم
عید قربان است و وقت ذبح قربانی شده
نفس خود را زیر پاهای تو قربان می کنم
گرچه از بار خطاهایم خجالت می کشم
باز در عرض ارادت کار شایان می کنم
بس گناهانم فراون است و من شرمنده ام
خویش را از دیدگانت گاه پنهان می کنم
شاعری هستم که گاهی فارغ از حال خودم
غفلتم را بین ابیاتم نمایان می کنم
خوش به حال دیدگانی که ببیند روی تو
چشم هایم را فدای ماه کنعان می کنم
بی سر و سامانم و تنها تویی سامان من
بی سر و سامانی ام را با تو سامان می کنم
#سید_محمد_صفایی_نویسی