فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_آرمان_علیوردی
سریست روی تنم سبز، خوب میدانم
به خون سرخ شهید وطن بدهکارم
🔸 شاعر: #علی_سلیمیان
مادر کجا بودی که چشمان تو تار است؟
مادر کجا بودی که زخمت بیشمار است؟
پیشانی تو، ماهِ پیشانیبلندم
آیینهای از ششجهت در انکسار است
مقتل مگر دارد خیابانهای این شهر؟
در این حوالی شمر در گشت و گذار است؟
مادر بمیرد پیرهن بر تن نداری
مادر بمیرد پهلوان من شکار است
انگشترت مثل خودت در هم شکسته
مانده نگینی که مرا سنگ مزار است..
با خود نگفتند آرزو داری، جوانی؟
در خانه مادر داری و چشم انتظار است؟
جان میدهی اما نمیمیری تو هرگز
جان میدهی و مرگ از تو در فرار است
تو میروی ای آرمان من، ولی باز
با رفتن تو آرمانت برقرار است
از کربلای تو هزاران لاله خیزد
یاد تو تکرار شکوهِ این تبار است
این زخم پهلوی تو خواهد کشت ما را
این روضه از روز دوشنبه برقرار است
طاهره ابراهیمنژاد
#شهید_آرمان_علیوردی😭
برای وطن
نه دلشکسته و خسته، نه ناامید شدی
زدی به قلب سیاهی و رو سپید شدی
«به رغم مدعیانی که منع عشق کنند»
به پای عشق خودت ماندی و شهید شدی
همان سری که به پاهای مردمش افتاد
همان دلی که برای وطن تپید شدی
چه عاشقانه به تاریخ کربلایی ما
تو ای حماسۀ غم، صفحهای جدید شدی..
به فتنه خانهنشین بودم آه اما تو
برای خاطر من رفتی و شهید شدی
به لطف سرخی خونت که ریخت، برگی سبز
میان باور این کهنهسررسید شدی
#شهید_آرمان_علیوردی
#حسن_زرنقی
برای وطن
نه دلشکسته و خسته، نه ناامید شدی
زدی به قلب سیاهی و رو سپید شدی
«به رغم مدعیانی که منع عشق کنند»
به پای عشق خودت ماندی و شهید شدی
همان سری که به پاهای مردمش افتاد
همان دلی که برای وطن تپید شدی
چه عاشقانه به تاریخ کربلایی ما
تو ای حماسۀ غم، صفحهای جدید شدی..
به فتنه خانهنشین بودم آه اما تو
برای خاطر من رفتی و شهید شدی
به لطف سرخی خونت که ریخت، برگی سبز
میان باور این کهنهسررسید شدی
#شهید_آرمان_علیوردی
#حسن_زرنقی
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
#شهید_آرمان_علیوردی
#آرمان
در مکتب فاطمه تو ممتاز شدی
با روضه، تو آمادهٔ پرواز شدی
رفتی و نبود،رفتنت پایانت
خون تو که ریخت تازه آغاز شدی
#محمدباقر_حیدرزاده
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
بهمناسبت اولین سالگرد شهادت #شهید_آرمان_علیوردی
نه دلشکسته و خسته، نه ناامید شدی
زدی به قلب سیاهی و رو سپید شدی
"به رغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به پای عشق خودت ماندی و شهید شدی
همان سری که به پاهای مردمش افتاد
همان دلی که برای وطن تپید شدی
چه عاشقانه به تاریخِ کربلایی ما
تو ای حماسهی غم! صفحهای جدید شدی
خوشا به حال تو، بین تمام نوکرها
کسی که حضرت ارباب ما خرید شدی
به فتنه خانهنشین بودم آه؛ اما تو
برای خاطر من رفتی و شهید شدی
به لطف سرخی خونت که ریخت، برگی سبز
میان باور این کهنه سررسید شدی
#حسین_زرنقی
چهار آبان حوالی شب بود
رد شدم از مسیر اکباتان
یک نفرگفت باز درگیریاست
آن طرفتر کنار آن میدان
لابهلای شلوغی بازار
آرمانی شریف میآمد
حق و باطل میانهی کوچه
بوی فکری کثیف میآمد
صحنهای آشنا پدیدآمد
برگهای گلی به زیر پا
یک نفر در میان جمعیت
داد زد یا حسین، یازهرا
باز کوچه، جنایتی دیگر
دستِ خالی، جهاد، تنهایی
عدهای در خباثت مفرط
تیغ و سنگ و جوان رعنایی
در قلوبی مرض هویدا شد
جهل، یک عده را به کشتن داد
بازهم با شعار آزادی
جابهجا شد شهید با جلاد
بوی تلخی گاز اشکآور
غرق در خون جوان آبادی
تیر در قلب واژهای مظلوم
واژهای بیگناه: آزادی
آخر شب به خانه برگشتم
شام، شام غم غریبان بود
کاش آن صحنه را نمیدیدم
شمر آن شب کف خیابان بود
دل شد آماج درد و خون و غم
غرق در فکر آن جوان بودم
چفیهام را دوباره آوردم
فکر احیای آرمان بودم...
میروم دم به دم به سوی رزم
در دفاع از امام بسم الله
این حوالی هنوز عاشوراست
هرکه دارد مرام بسم الله
#ناهید_خلفیان
#شهید_آرمان_علیوردی
#اولین_سالگرد