eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیهـوده چرا منکر ِچشــمـان تـو باشم..؟ عاشق شده‌ام‌، عشق که کتمان شدنی نیست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا ابد بغضِ منِ تب زدهِ کال است عزیز دیدن گریه‌ی تمساح محال است عزیز تا شما خانه‌تان سمت شمال ده ماست قبله‌ی دهکده‌مان سمت شمال است عزیز پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن فصل گل دادن نی، فصل وصال است عزیز ماه من! عکس تو در چشمه گل آلود شده عیب از توست! ببین! چشمه زلال است عزیز دام گیسوی تو بی‌دانه شده، می‌فهمی؟ امپراطوری تو رو به زوال است عزیز عشق این نیست که بر گردن من حلقه زده اینکه بر گردنم افتاده وبال است عزیز چار فصل است دلم، منتظر پاسخ توست لعن و نفرین به تو و هرچه سوال است عزیز
طی کرده به این شوق دلم مرحله‌ها را تا با تــــو فرامــوش کنـد مشغله‌هــــا را با پای برهنه چه کند از سفر عشق سوغات نیاورده بجز آبلــه‌هـــــــا را غمگین مشو از مسئله ی دوری و بگذار پاسخ بدهد عشق همــــه مسئله‌ها را  یادم برود سلسله‌ی موت؟ که دیده است تاریــــــــــخ فراموش کنـد سلسله‌هــــا را  تــا از شب چشمان درشتت خبر آرند شب تا به سحر منتظرم چلچله‌ها را  چون لنجِ به گل مانده ی غم  منتظرم تا آتش بکشد هـــــرم تنت اسکلـــه‌ها را  تو دزد ِدلی، خنجر ابروت گواه است بگذار بــــه حال خودشان قافله‌ها را  با دُرد دو چشمت  همه شب مست برقصم اجری  بنویسند  اگــر  هرولــــــه‌هـــــــا  را  تا حوصله‌ات سر نرود نامه به نامه دربین غزلـــــهام نوشتم گله‌ها را  از گیس بلندت گلــه کردن شده کارم هرچند که سر برده دگر حوصله‌ها را  تا شاعر خوبی شوم ای کاش خداوند روزی دو برابر بکند فاصـــــله‌هـــــا را  @abadiyesher
بیهـوده چرا منکر چشــمـان تـو باشم..؟ عاشق شده‌ام، عشق که کتمان شدنی نیست @abadiyesher
هم جا برای این‌که بمانم نبود و نیست هم موقعِ سفر چمدانم نبود و نیست پُشتِ سرم شبِ سفر آبی نریختند یعنی که هیچ‌کس نگرانم نبود و نیست رفتم و سخت معتقدم عشق لقمه‌ای‌ست که هیچ‌وقت قدرِ دهانم نبود و نیست گفتند آفتابِ تو در پشت ابرهاست ابری در آسمان جهانم نبود و نیست انگار هیچ‌وقت به دنیا نبوده‌ام! در هیچ جای شهر نشانم نبود و نیست در دفترِ همیشه نوِ خاطرات ِ من چیزی برای این‌که بخوانم نبود و نیست قصدم نوشتن غزل است و نوشته‌هام حتّیٰ شبیهِ آن به گمانم نبود و نیست... @abadiyesher