eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به مقصد میرسم با تو ، من از بیراهه ها حتی ...
همچو یک حبّـه‌ی قند است دلِ شیـرینـَم آرزو کرده که در چِای دِلـَت، آب شــود ........ سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست یک دل مُرده که دیگر گیر و پابند تو نیست بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخند تو نیست النکاح سنتی! آیا وکیلم مـن؟! بله زیر لب با بغض گفتم این که پیوند تو نیست با عسل کام من بیچاره شیرین تر نشد تلخ می بوسم لبی را که لب قند تو نیست تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من آاای این کابوس واضح مثل سوگند تو نیست بعد از این باید فراموشت کنم، از این به بعد شاعر این شعر غمگین آرزومند تو نیست کودکی آشفته را هم چند سالی بعد از این می فشارم سخت در آغوش و فرزند تو نیست می پرم از خواب و یادم نیست چیزی را به جز سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست ‌ ....... تو همان حبہ قَند بہ دل نشستہ؛ من همـان چایى سَردے ڪه در انتـظار تو از دهان افتاده ... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌^^ سلام صبحتون بشادی
گفته بودی تا ابد همراه می‌مانی، نماندی! گرچه گفتی شب که باشم ماه می‌مانی، نماندی! گفته بودم درد و درمانم شدی! پرسیده بودم تا ابد در سینه‌ام چون آه می‌مانی؟! نماندی! لحظه‌ای از دل حواسم پرت شد، بردی دلم را خواب دیدم ای غمِ دلخواه می‌مانی، نماندی! آرزویی جز تو در من نیست حتی بعدِ مرگم... گفتمت ای حسرتِ جانکاه می‌مانی؟! نماندی! کوله بارت روی دوشت بود، می‌دانستم این را؛ قول دادی لااقل کوتاه می‌مانی، نماندی! من فریب از عشق خوردم، فکر کردم... با یکی مانند من گمراه می‌مانی، نماندی! دست‌هایم را رها کردی! که در غم گم شدم من گفته بودی تا ابد همراه می‌مانی، نماندی.....