eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخندِ نابت بهترین رخدادِ این دنیاست! غمگین که باشی می‌دهی ‌بدجور آزارم..‌‌
شبیهِ علی اکبرت زخم دارم حسین سرم را به دامانِ مهرت بگیری تو کاش
سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست یک دل مرده که دیگر گیر و پابند تو نیست بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد.. تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخند تو نیست النکاح سنتی!آیا وکیلم من؟بله! زیر لب با بغض گفتم این که پیوند تو نیست با عسل کام من بیچاره شیرین تر نشد.. تلخ میبوسم لبی را که لبِ قند تو نیست تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من آااای این کابوسِ واضح مثل سوگندِ تو نیست بعد از این باید فراموشت کنم! از این به بعد... شاعرِ این شعر غمگین آرزومند تو نیست کودکی آشفته را هم چندسالی بعد از این می فشارم سخت در آغوش و فرزند تو نیست می پرم از خواب و یادم نیست چیزی را جز... سینیِ چای و گل و مردی که مانند تو نیست
دیدمت لرزید دستم، چادر اُفتاد از سرم یک نفر پرسید:خوبی؟! گفتم: اکنون بهترم! زیر لب با اخم گفتی: چادرت را جمع کن... خنده رو، آهسته تر گفتم: اطاعت سرورم :) عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم عشق پاکت مردِ با احساسِ من! شد باورم عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ من... هم تو عشقِ اولم هستی،هم عشقِ آخرم هرچه در انکار کوشیدم نشد؛ ناممکن است! آخرش هم عشقِ من! فهمید گویا مادرم کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز... تا نگاهم باز کردی،چادر افتاد از سرم!
عاشق شدن یعنی همین مجبور بودن ها! بی دام و بی دانه دچارِ تور بودن ها! این روزها با گریه همزادم بدونِ شرم... ربطی ندارد عشق با مغرور بودن ها!‌ از آسمانم رفته‌ای ای ماه! بیهوده ست... بعد از تو دنبالِ امید و نور بودن ها! یعقوب می‌داند که وقتی یوسفت رفته... دیگر شرف دارد به دیدن کور بودن ها! بعد از تو، بی تو، زنده ماندن‌های من یعنی... عمری به اسم زندگی در گور بودن ها! تو نیستی و می‌کُشد من را شبی آخر... این دور بودن، دور بودن، دور بودن ها!
از تو رسیده ام به خدا،از خدا به تو تنها مگر خدا برساند مرا به تو افتاده ام به دام بلایی به نام عشق... ختم به خیر میشود این ماجرا به تو تقصیر من نبوده اگر عاشقت شدم تقدیر خواست من بشوم مبتلا به تو هرگز نشد غیر تورا آرزو کنم.. شد شهره ی شهر یوسفِ دل،در وفا به تو آدم برای قصه ی حوا زیاد بود.. افتاد قرعه بینِ همه از قضا به تو دیگرندارم حسرت چیزی در این جهان روزی اگر خدا برساند مرا به تو
صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست یک بار گفتی میروم تکرار لازم نیست وقتی دلت با من نباشد بودنت درد است هر بار می گفتم بمان این بار لازم نیست چیزی نگو تا بیش از این ها نشکنم دیگر بی حرف بگذر بی وفا اقرار لازم نیست حالا که آغوشم فقط در حکم زندان است آزاد هستی بعد از این اجبار لازم نیست با چشم هایی خیس راهی کردمت اما... وقتی نمی خواهی مرا اصرار لازم نیست پنهان نکن لبخند خود را موقع رفتن عاشق نبودی بی گمان انکار لازم نیست بگذار خوش باشد دلم با زخم تنهایی بعد از تو میمیرد ولی تیمار لازم نیست هرچند نزدیکی به من مانند پیراهن صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست..
هرچند جانِ غیر شده ای، من هنوز هم... جانم‌ نگفته ام‌ به کسی‌ جز تو سالهاست!
هرچند جانِ غیر شده ای، من هنوز هم... جانم‌ نگفته ام‌ به کسی‌ جز تو سالهاست! ♥️
هدایت شده از 
باید بگویم تا بدانی از خیال توست شب‌های یلدا را اگر یک عمر بیدارم!
ڪسے جاے تو را در روزگارم پرنخواهد ڪرد دلم تنهاست اما غیرتـو همدم نمیخواهد !
گرچه آشوبم ولی آرامشِ جان مرا شانه های محکمت حتما کفایت می کند!
یا مرد باش و بمان یا مرد باش و برو نامرد نباش؛ در آستانه نایست میان ماندن و رفتن... انتظار گاهی کشنده تر از زهر است!
باشد شبت بخیر ولی یک نفر هنوز در قلبِ من به یاد تو بیدار مانده است!
هر لحظه می بینم تورا، هرچند نیستی! دیـگر گـرفـتـار مـن و در بـند نـیـسـتـی! گـاهــی سـراغـم آمـدی، آرام و سـرزده... می بینـمت، تـا می زنـم لبخند نـیستی! می خواستم خـیال تو با مـن بـماند و ... هـی چنگ میزنم به هـر ترفند، نیستی! هرچند میگفتی که میمانی، ولی انگار... اصلا نـبوده قـولی و... پـابـند نـیسـتـی! اصلا شبیه قـبل ها، آن عــشق کـودکـی... آن یار اشـعــار مــن و دلـبـنـد نـیسـتــی! تـغـیـیر کـرده ای، نـکـن انـکار بـی ثـمر... آری! به احساس و غمم سوگند! نیستی!
باشد شبت بخیر ولی یک نفر هنوز در قلبِ من به یاد تو بیدار مانده است!
وقتِ اذانِ مغرب و افطار و رَبَّنا... من آرزو کنم، تو برآورده می‌شوی؟!
دختر که باشی، میشوی رویای بعضی‌ها!.. دختر شدن یعنی همین؛ دنیای بعضی‌ها!.. سنگِ صبورِ مادر و عشقِ پدر، یعنی یک قلبِ کوچک میشود دریای بعضی‌ها!.. دختر که باشی، خواهرَت-یعنی وجودَت هم- آغوشِ خواهر میشود معنای بعضی‌ها!.. دختر که باشی، میشوی جانِ برادر هم؛ یعنی دلیلِ غیرتِ زیبای بعضی‌ها!.. دختر که باشی، میشوی لبخندِ یک عاشق؛ گاهی دلیلِ گریه‌ی شب‌های بعضی‌ها!.. دختر که باشی، او اگر "دارا" نباشد هم، -چون عاشقی-پس میشوی سارای بعضی‌ها!.. سیبی هوس کردی ولی تنها به یک علت، باشی همیشه-تا ابد-حوای بعضی‌ها!.. دختر که باشی، میشوی همسر، و گاهی هم هم میشوی مادر و هم بابای بعضی‌ها!.. در یک کلام و ساده، وقتی دختری یعنی: هستی امید و شادیِ دنیای بعضی‌ها!..ˇᴗˇ💖 •|✍🏻 ‌
به رویم چشم می‌بندی، جهان تاریک می‌گردد نگاهت را دریغ از من مکن، ای ماه بی‌رحمم! ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دل‌خوش به کابوسِ توام، رویا حسادت می‌کند 😢☺️
آرامش شب های پر از دلهره ام باش... با رفتنت آشوب شدم، سرزده برگرد!
هدایت شده از 
آرامش شب‌های پر از دلهره‌ام باش با رفتنت آشوب شدم، سرزده برگرد!
سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست یک دلِ مُرده که دیگر گیر و پابندِ تو نیست بین جمعیت صدای خنده ات پیچید و بعد... تا سرم چرخید دیدم حیف! لبخندِ تو نیست النکاحُ سنتی، آیا وکیلم من؟ بله زیر لب با بغض گفتم این که پیوند تو نیست با عسل کامِ منِ بیچاره شیرین تر نشد تلخ می بوسم لبی را که لبِ قندِ تو نیست تو قسم ها خورده بودی می رسی روزی به من آااای این کابوسِ واضح مثلِ سوگندِ تو نیست بعد از این باید فراموشت کنم، از این به بعد... شاعرِ این شعرِ غمگین آرزومند تو نیست کودکی آشفته را هم چند سالی بعد از این می فشارم سخت در آغوش و فرزندِ تو نیست می پَرم از خواب و یادم نیست چیزی را به جز... سینی چای و گل و مردی که مانند تو نیست...
نبودنت به من فهماند، بی تو... سوءتفاهم است تمامِ بودن‌ها!
هرچند جانِ غیر شده‌ای، من هنوز هم... جانم‌ نگفته‌ام‌ به کسی‌ جز تو سالهاست! 🆔@abadiyesher