eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میخواستم ببوسَمَت...ايمان نمیگذاشت ترس از فرشته های نگهبان نمی گذاشت می خواستم بغل کنمَت تنگ و تنگ تر اما لَهیبِ شعله ی سوزان نمی گذاشت باید خدا که عاقل و خوبست اینقَدَر اعجاز توی طرز نگاتان نمی گذاشت یا سیب گونه های تورا کال میکشید یا در دهانم اینهمه دندان نمی گذاشت مثل نمازهای قضایی شدم که تو میخواستی بخوانی و شیطان نمی گذاشت میخواستم ببوسم و میخواستی...اگر تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
می‌خواستم ببوسمت، ايمان نمی‌گذاشت ترس از فرشته‌های نگهبان نمی‌گذاشت! می‌خواستم بغل کنمت تنگ و تنگ‌تر اما لهیب شعله‌ی سوزان نمی‌گذاشت! باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر اعجاز توی طرز نگاتان نمی‌گذاشت! یا سیب گونه‌های تو را کال می‌کشید یا در دهانم این‌همه دندان نمی‌گذاشت! مثل نمازهای قضایی شدم که تو می‌خواستی بخوانی و شیطان نمی‌گذاشت! می‌خواستم ببوسم و می‌خواستی، اگر تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
می‌خواستم ببوسمت، ايمان نمی‌گذاشت ترس از فرشته‌های نگهبان نمی‌گذاشت! می‌خواستم بغل کنمت تنگ و تنگ‌تر اما لهیب شعلهٔ سوزان نمی‌گذاشت! باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر اعجاز توی طرز نگاتان نمی‌گذاشت! یا سیب گونه‌های تو را کال می‌کشید یا در دهانم این‌همه دندان نمی‌گذاشت! مثل نمازهای قضایی شدم که تو می‌خواستی بخوانی و شیطان نمی‌گذاشت! می‌خواستم ببوسم و می‌خواستی، اگر تردید توی دامن انسان نمی‌گذاشت!