میخواستم ببوسَمَت...ايمان نمیگذاشت
ترس از فرشته های نگهبان نمی گذاشت
می خواستم بغل کنمَت تنگ و تنگ تر
اما لَهیبِ شعله ی سوزان نمی گذاشت
باید خدا که عاقل و خوبست اینقَدَر
اعجاز توی طرز نگاتان نمی گذاشت
یا سیب گونه های تورا کال میکشید
یا در دهانم اینهمه دندان نمی گذاشت
مثل نمازهای قضایی شدم که تو
میخواستی بخوانی و شیطان نمی گذاشت
میخواستم ببوسم و میخواستی...اگر
تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
#عذرا_هندالی
میخواستم ببوسمت، ايمان نمیگذاشت
ترس از فرشتههای نگهبان نمیگذاشت!
میخواستم بغل کنمت تنگ و تنگتر
اما لهیب شعلهی سوزان نمیگذاشت!
باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر
اعجاز توی طرز نگاتان نمیگذاشت!
یا سیب گونههای تو را کال میکشید
یا در دهانم اینهمه دندان نمیگذاشت!
مثل نمازهای قضایی شدم که تو
میخواستی بخوانی و شیطان نمیگذاشت!
میخواستم ببوسم و میخواستی، اگر
تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
#عذرا_هندالی
میخواستم ببوسمت، ايمان نمیگذاشت
ترس از فرشتههای نگهبان نمیگذاشت!
میخواستم بغل کنمت تنگ و تنگتر
اما لهیب شعلهٔ سوزان نمیگذاشت!
باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر
اعجاز توی طرز نگاتان نمیگذاشت!
یا سیب گونههای تو را کال میکشید
یا در دهانم اینهمه دندان نمیگذاشت!
مثل نمازهای قضایی شدم که تو
میخواستی بخوانی و شیطان نمیگذاشت!
میخواستم ببوسم و میخواستی، اگر
تردید توی دامن انسان نمیگذاشت!
#عذرا_هندالی