eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه می کُند انکار؟،قاصدش زنده است هـــــــــزار نامه فرستادم و جـــــواب نداد
خیالت دشمنِ جانم شُد و با او هم آغوشم کُجا گیرد؟ کسی ، فرزندِ دشمن را به فرزندی
قلم در گوشِ کاغذ گفت : شرمنده از آنم که شُدم مجبور گاهی غیرِ حرفِ عشق بنویسم
به خنده شرح دهم این که در زمانه یِ ما برایِ گریه 💧کسی احترام قائل نیست
صدایِ قافله یِ گریه یِ من است ، ای خلق به اضطراب چرا می دوید، سیل که نیست
نرفت خنده کنار از لبانِ گُل، که بگوید: دو روزِ عُمر نباید به غم دهی، دل خود را
از جایِ خُدا هر که نشان خواست بگو : او همسایه‌یِ دیوار به دیوارِ اُمید است
سفر در پیش و رهزن در کمین و بارِ تو سنگین به جز خوبی هر آن ثروت که داری وقفِ تاراج است.
جان باخت در وداعِ تو اُمیدِ زندگی طرزِ نگاهِ رفتنِ تو ، مرگبار بود
کرده تا با دیگرِ همزادها خود را قیاس از تعجب، بختِ ما ، انگُشت برلب مانده است
نیستیم آسوده از دستِ اذیّت هایِ او غُصّه دائم ، پای در کفشِ دلِ ما می کُند
اگر چه میکده ها بسته است،...چشمانت به جامِ هر که بخواهد شراب می ریزد
ای خُدا در ناخُدایی‌هایِ ما صد نقص هست ما به اُمیدِ تو کشتی را به آب انداختیم
دوست دارم عیدِ قربانی که پیشِ پایِ دوست عـــــاشقان، خود را به دستِ شوق قُربانی کُنند