eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم هوشی باز شد آیینه حیران شدیم یک سحر آیینه گم کردیم، سرگردان شدیم اشک در چشمان ما پُر شد پری‌ها پر زدند شیشه از دست پری افتاد، ما انسان شدیم دل ز دنیا کندن آسان بود چون دل بستنش بسته شد تا چشم دنیا، محو در مژگان شدیم غیرت ما این نبود و قیمت ما این نبود هر چه دنیا قدر پیدا کرد ما ارزان شدیم شطح و طاماتی سر هم شد به سودای غزل با خیال خویش وهم آلوده‌ی عرفان شدیم غیرتی آموختیم و طاعتی اندوختیم جرأتی گل کرد، در باغ ملک پرّان شدیم هوهویی از هر که بشنیدیم، یاهویی زدیم خانقاهی هر کجا دیدیم دست افشان شدیم ای چراغ مطمئن، در ما طلوعی تازه باش ما که عمری در شب زلف تو سرگردان شدیم
گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش همه دردم مداوا می‌شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا! شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش
ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر دیگران نازند و تو از نازنینان ، نازتر چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست چنگی از تو چنگ تر ، یا سازی از تو سازتر قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر هم بلند آوازه تر شد ، هم بلند آوازتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر دیگران نازند و تو از نازنینان ، نازتر چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست چنگی از تو چنگ تر ، یا سازی از تو سازتر قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر هم بلند آوازه تر شد ، هم بلند آوازتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تـشـییـع جـنـازۀ گــلـی پرپر بود از منبــر دست‌هــا که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود 📝
زاینده است چشمۀ زهرایی رسول باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا! نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا! اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری شبیه آیه ی تطهیری، شبیه سوره ی «اعطینا» شناسنامه ی تو صبح است، پدر؛ تبسم و مادر؛ نور سلامِ ما به تو ای باران، درودِ ما به تو ای دریا کبودِ شعله ور آبی! سپیده طلعتِ مهتابی به خون نشستن تو امروز، به گُل نشستنِ تو فردا مگر که آب وضوی تو، ز چشمه سارِ فدک باشد وگرنه راه نخواهی برد، به کربلا و به عاشورا
قسمت نَشود رویِ مزارم بگذارند سنگی که گلِ لاله بر آن نقش نبَسته
گل آمده با سبزه به همراهی نوروز دل پر شده از عطر هواللهی نوروز گر منتقم خون بهارید بیایید گل جامه دریده ست به خونخواهی نوروز همراه تو هر روز به نوروز رسیدم هم راهی امروزم و هم راهی نوروز مشق شب من نیست مگر سبز شدن ها گل کرده ام از درس سحرگاهی نوروز فرصت بشمار این دو نفس تازه شدن را پیراهن عمر است به کوتاهی نوروز سبز است دلم سبزتر از سبزه ی این عید سرخ است دلم سرخ تر از ماهی نوروز
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال تا همه خورشید گردد روزی امسال ما 📝
🔹خانه‌تکانی🔹 تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی 📝
خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد مگر خورشید در چاک گریبان تو می چرخد؟ خراسان مُهر دریا می شود با گام های تو به دست ابرها تسبیح باران تو می چرخد اگر شوق وصالت نیست در آیینه ها، درها چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می چرخد طواف عاشقان هم بر مدار چشم های توست سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می چرخد به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه های نور در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می چرخد بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می چرخد در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر! شروع تازه ای در بیت پایان تو می چرخد
این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟ شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟ پرده دانان طریقت در صبوری سوختند این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟ شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست! پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟ آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کیست؟ دست این پاسور بازان هر که دل را داد باخت دوستان چشم شما در انتظار سور کیست؟ دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کیست؟ این که خضرش خوانده اید، اسکندر مقدونی است این که دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟ این که بر آن گوش خود بستید، صور محشر است این که شیطان می دمد دائم در آن شیپور کیست؟ آن که می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار این زمان ترس از که دارد؟ این زمان مجبور کیست؟ بعد طوفان جز کفی در کیسه ی امواج نیست شاه ماهی های این دریا ببین در تور کیست!
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام
هدایت شده از 
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از کانال شعر《سرزمین شعرها》 دیدن کنید 😍 https://eitaa.com/joinchat/680264228C7c9afec921 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
☘☘☘ اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام 🌸 کانال‌های ما: 💠 شعرهای ناب @sherhaye_nab 💠 آبادی شعر @abadiyesher 💠 سرزمین شعرها @sarzaminesher 🍉🍉🍉🍉
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از کانال شعر《سرزمین شعرها》 دیدن کنید 😍 https://eitaa.com/joinchat/680264228C7c9afec921 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
هدایت شده از 
ای مرگ! دیر کردی و طاقت تمام شد ای زخم! مرهمی؛ که جراحت تمام شد دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال  یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد می‌خواستم برای دلم گریه سر دهم نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد گفتم: «دریغ و وااسفا!» خنده کرد مرگ یعنی: «چه جای گریه؟» ندامت تمام شد می‌خواستم شهید شهادت شوم، نشد پنداشتم که دورِ شهادت تمام شد از رستخیزِ واقعه روحم گذر نکرد خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد از 📕 «صبح بنارس»
هدایت شده از 
در ما قیامت کن قیامت سیدابراهیم! ای صاحب جود و کرامت سیدابراهیم! ما را خبر از خویش بی‌خود کرده اما تو اما تو راحت باش راحت سیدابراهیم! تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ ما خسته از دنیای غربت سیدابراهیم! از ابتدا هم تو شهید زنده‌ای بودی سهم تو شد آخر شهادت سیدابراهیم! دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست دیدار ما روز قیامت سیدابراهیم!
🏴شعر علیرضا قزوه در سوگ شهید سید ابراهیم رئیسی ‌در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ‌ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم ‌تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم ‌از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم ‌دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم
خوشا آنان که جانان می‌شناسند طریق عشق و ایمان می‌شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می‌شناسند
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از سه تا کانال شعر خیلی خدب دیدن کنید 😍 ❣شعرهای ناب ♥️ @sherhaye_nab ❣ آبادی شعر ♥️ @abadiyesher ❣ سرزمین شعرها ♥️ @sarzaminesher 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷 💚 حتما عضو سه تاش بشید 😊
شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام نه نمازم نماز، نه وضویم وضو دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است همه جا "لاشریک..."،  همه جا " وحده..." نبرد غیر اشک، دل ما را به راه نکند غیر آه، دل ما را رفو نشوی تا حزین هله با می نشین هله سر کن غزل، هله تر کن گلو به سر آمد اجل، نسرودم غزل همه‌اش هوی و های همه‌اش های و هو هله امشب ببر به حبیبم خبر که غمش مال من، که دلم مال او هِله از جانِ جان چه نوشتی؟ بخوان ! هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو ! ببریدم به دوش، به کوی می فروش که شرابم شراب، که سبویم سبو
ما کتاب کهنه ای هستیم سرتا پا غلط! خواندنی ها را سراسر خوانده ایم امّا غلط! سال ها تدریس می کردم خطا را با خطا سال ها تصحیح می کردم، غلط را با غلط! بی خبر بودم دریغا از اصول الدین عشق! خط غلط، انشا غلط، دانش غلط، تقوی غلط! دین اگر این است ! بی دینان زِ ما مؤمن ترند این مسلمانی ست آخر؟  لا غلط الّا غلط ! روز اوّل درس مان دادند، یک دنیا فریب روز آخر مشق ما این بود: یک عُـقـبا غلط! گفتنی ها را یکایک هر چه باد و هر چه بود شیخــنا فرمود امّا یا خطا شد یا غلط! گفتم از فرط غلط ها دفتر دل شد سیاه! گفت می دانم غلط داریم آخر تا غلط ! روی هر سطری که خواندیم از کتاب سرنوشت دیده ی من یک غلط می دید و او صدها غلط! یا رب از تو مغفرت زیباست، از ما اعتراف یا رب از تو مرحمت می زیبد و از ما غلط! ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم مثل یک سیب الهی به رَسیدن برسیم مثل نوروز الهی نفسی تازه کنیم دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم خانقاهی است در این شور و در این جامه‌دران کاش یک شب به تبِ جامه دریدن برسیم عرفات است جهان مشعر الغوث کجاست شاید امشب به مِنای طلبیدن برسیم برگ‌ها آینه چیدند به پیش من و تو پیش از افتادنمان کاش به چیدن برسیم هر چه گفتند و شنیدیم زِ فردوس بس است باراِلها! نظری تا به چشیدن برسیم