سمرقند لبانش حمله اقوام تاتاری ست
هرات بانگ لبخندش چپاول های طراری ست
کمی آرام می گیرد دلم از غیظ ابرویش
هوای حمله خشم نگاهش سرد و درباری ست
خدا را شاهد این قِصه پر غُصه می گیرم
که در هر بار طَردش، یک بیا آقای تکراری ست
به فال نیک می گیرم، همین ؛ با من بمانش را
که فحش آخرش هم مِهربانی های دلداری ست
نفهمیدم نگاهش را ، نمی خندید! غمیگن بود؟
نفهمیدم کلید بسته این قفل، خود داری ست
به این حال دگرگونش عجینم ، گرچه مقداری
شبیه طعم تلخ قهوه های ایل قاجاری ست
#علیرضا_ناظمی