عشق آغاز خوشی نیست، که بیفرجامی است
هر دری را بزنی، عاقبتت ناکامی است
همهی پنجرهها بستهتر از زندانند
همهی خاطرهها برزخ بیهنگامی است
حرفهایت فقط افسانه و شهرآشوبند
صحن هر محکمهای صحنهی ناآرامی است
قاضی شهر شده عاشق چشمان زنی
چه کند با دل خود، آن زن اگر اعدامی است؟
مانده با این همه تردید چه حکمی بدهد
بیگمان آخر این قصه، فقط بدنامی است!
#علی_اصغر_شیری
در سینه من زخم زیتون ریشه دارد
زخمی که در دریایی از خون ریشه دارد
من تک درخت سبز پاییزم که در من
دلشورههای بید مجنون ریشه دارد
زخمی سراپایم، سراپا زخمیام من
زخمی که در چنگال صهیون ریشه دارد
چشمان من ویرانی تاریخ را دید
در چشم من صدها شبیخون ریشه دارد
با خشتخشتش بغض کردم، مویه کردم
تاریخ من در قدس محزون ریشه دارد
روزی دوباره سبز خواهم شد سراسر
در من هزاران دشت زیتون ریشه دارد
#علی_اصغر_شیری
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
شب عروسی ساقی دو چشم مست بیاور
بریز لب به لبش کن، هر آن چه هست بیاور
شب است و تار به چنگت، به زخمه و به درنگت
مرا به بزم شرنگت، به ناز شست بیاور
بزن به شور طرب ها، أنالحق است به لبها
برای مستی این تاک داربست بیاور
سماع خون شده بر پا، شب جنون شده بر پا
سر بریده ی ما را، به روی دست بیاور
شراب کهنه چه داری؟ بیا به دفع خماری
برای تاک نشین ها می الست بیاور
هنوز چشم به راهم، خماری است گواهم
قماربازترینم، نگو بس است، بیاور!
#علی_اصغر_شیری
شب عروسی ساقی دو چشم مست بیاور
بریز لب به لبش کن، هر آن چه هست بیاور
شب است و تار به چنگت، به زخمه و به درنگت
مرا به بزم شرنگت، به ناز شست بیاور
بزن به شور طرب ها، أنالحق است به لبها
برای مستی این تاک داربست بیاور
سماع خون شده بر پا، شب جنون شده بر پا
سر بریده ی ما را، به روی دست بیاور
شراب کهنه چه داری؟ بیا به دفع خماری
برای تاک نشین ها می الست بیاور
هنوز چشم به راهم، خماری است گواهم
قماربازترینم، نگو بس است، بیاور!
#علی_اصغر_شیری
شبیه قطره اشکی که چشم یار بریزد
بدا به حال درختی که در بهار بریزد
#علی_اصغر_شیری
باید جواب ابرهه سجیل باشد
باید هدف ها قلب اسرائیل باشد
#علی_اصغر_شیری
#انتقام_سخت
سالها شعر نگفتم که تو شاعر باشی
شهرآشوب غزلهای معاصر باشی
خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی
خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی
زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است»
جاده میخواست که اندوه معابر باشی
جاده میخواست قدمهای تو را بشمارد
جاده میخواست غریبانه مسافر باشی
سالها شعر نگفتم که غزل گریه کنی
سالها همقدمم باشی و شاعر باشی
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
سالها شعر نگفتم که تو شاعر باشی
شهرآشوب غزلهای معاصر باشی
خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی
خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی
زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است»
جاده میخواست که اندوه معابر باشی
جاده میخواست قدمهای تو را بشمارد
جاده میخواست غریبانه مسافر باشی
سالها شعر نگفتم که غزل گریه کنی
سالها همقدمم باشی و شاعر باشی
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
انا لله و انا الیه راجعون
پرواز هشتمین رئیس جمهور در روز ولادت هشتمین امام رئوف، خادم الرضا آیت الله رئیسی تسلیت باد
آی گنجشکان سرگردان میان کوچه ها
خواستم با آخرین پرواز برگردم، نشد
#رئیسی
#امام_رضا
#علی_اصغر_شیری
در من زنی نشسته غزل گریه میکند
از بامداد روز ازل گریه میکند
میلرزد اشک، تا مژه را میزند به هم
دریاچهای کنار گسل گریه میکند
از آسمان غمزده فانوس میچکد
انگار هاله دور زحل گریه میکند
در من زنی نشسته که در چشمهای او
«آیینههای رو به اجل» گریه میکند
این زن همان زن است که در خواب دیدهام
دیدم در ازدحام محل گریه می کند
جان مرا گرفته ولی عاشقم شده
پشت در اتاق عمل گریه میکند
زانوی غم گرفته و کز کرده گوشهای
عکس مرا گرفته بغل، گریه میکند
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه
نام حسین حک شده بر تار و پود من
پیراهن محرم من پرچم من است
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشورایی
#خونخواهی_هنیه_عزیز
باید جواب ابرهه سجیل باشد
باید هدفها قلب اسرائیل باشد
#علی_اصغر_شیری
🆔@abadiyesher
باران شروع می شود اما تو نیستی
این چتر بغض کرده چرا وا نمی شود؟
#علی_اصغر_شیری
@abadiyesher