🌹🌹🌹🌹
«تا چند نشینیم به امید نگاهی»
تا کی بگذاریم سر دیده کلاهی
در حاشیه جاده پر رمز وصالت
تا کی بنشینیم چو طفلی سر راهی
عمریست به دنبال تو آواره ترینم
ای بر من آواره و بیچاره پناهی
کوچکتر از آنم که شوم مشتری تو
سهم من از آن عشق شده ناله و آهی
هر عابد و زاهد همه مغلوب نگاهت
چون مردم چشم تو برابر به سپاهی
فریادی اگر کنج گلو نیست غمی نیست
زیرا که به حال من دل خسته گواهی
بازآ و بزن رنگ خدا بر شب تارم
بیزارم از این ظلمت و از رنگ سیاهی
ای ماه شب افروز بیا فاصله کم کن
شاید نرسید عمر من خسته به ماهی
#علی_جباری