eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا ! به حق دل عاشقان سرگردان مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان به کدخدایی ِ آبادی ِ به دور از عشق نه این رعیّت ِخانه خراب و سرگردان یقین که عشق و غمش حکم نان انسان است ولی امان که اگر در گلو بماند نان! جناب ِعشق عجب باغبان بی رحمیست دو لاله چیدن از آن باغ و اینهمه تاوان؟! به قدر قدرت هرکس ستم سزاوار است مگر که بید چه دارد برابر طوفان؟! خدا ! بریده ام از عشق و زندگی دیگر به آیه آیۀ توبه، به جان الرّحمن
چه می‌شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم که محض لحظه ای لبخند، در دست تو بگذارم! جوانی ام، غرورم، آبرویم، آرزوهایم… تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم هر از گاهی در آیینه لبم را سیر می‌بوسم تو را در خویش می‌بینم! چنین بی مرز بیمارم! اگر از من بپرسی، عشق راز مطلق است، اما تماماً عشق تو پیداست در اجزای رفتارم! هر از گاهی که بادی می‌گشاید پنجره ها را به فال نیک می‌گیرم که می‌آیی به دیدارم خیالت مایه سرسبزی این عمر بن بست است شبیه پیچکی هستی که گل کردی به دیوارم فقط در لحظه هایم باش، بی دیدار، بی منّت نه اینکه آدمم؟ قدری هوا را هم سزاوارم! بگو با که، کجا، سر می‌گذاری تا بدانم که کجا، تنها، سری بر زانوان خویش بگذارم