eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهد بوده ای لحظه تيغ نهادن بر گردن کبوتر را؟ و آبی که پيش از آن چه حريصانه و ابلهانه، می نوشد پرنده؟ تو آن لحظه ای! تو آن تيغی! تو آن آبی! من... من آن پرنده بودم!
می گذاری به گريه که افتاد دستش را بگيری ببوسی بگذاری روی گونه هات خطِ اشکش را پاک کنی با پشت دستت آغوش وا کنی برايش موهايش را آشفته کنی لبش را به انگشت نشانه ات بنوازی شانه هايش را بگيری زل بزنی در چشمهايش تا بس کند. نه عزيزم، گناه دارد طفلکی عشق هم آدم است.
نگو! نگو که سوار تو مرده است، ای پريشانی يالهايت، سرآغاز آشوب آسمان و زمين! آرام بگير در اين دشتهای بی سم ضربه اسبان. بگذار خون خشک شده بر گردنت را بشويم. کاش باز نگشته بودی! تا اميد بازگشت سوارت، ادامه زندگی را بهانه باشد. نگو! نگو که سوار تو مرده است.  
نگو! نگو که سوار تو مرده است، ای پريشانی يالهايت، سرآغاز آشوب آسمان و زمين! آرام بگير در اين دشتهای بی سمضربه اسبان. بگذار خون خشک شده بر گردنت را بشويم. کاش باز نگشته بودی! تا اميد بازگشت سوارت، ادامه زندگی را بهانه باشد. نگو! نگو که سوار تو مرده است.