امشب بساط گریه برایم فراهم است
چشمم لبالب از نم و غوغای شبنم است
آرام دل، بهشت علی، رو گرفتهای ؟
دنیا بدون جلوهی رویت جهنّم است
وقتی نشستهای و فقط غصّه میخوری
هر روز وشب خوراک دلم، کوهی از غم است
ای سرو ناز باغ علی، چشم باز کن
بی تو صدای قلب زمان، نامنظّم است
سلمان رسید و گفت: علی جان ! شتاب کن
زهرا برای رفتن از اینجا مصمّم است
این بار با دعای تو آمین نگفتهام
عجّل علی وفات تو با مرگ توام است
درد فراق، روشنی از چشم دل گرفت
روز علی بدون تو، تاریک و مبهم است
از نالههای هر شب من، قلب چاه سوخت
چون هر چه زار میزنم این روزها کم است
آرامشی نمانده برایم، فراق یار
در سینهام عمیقترین زخم عالم است
آیینهی خیال مرا بد شکستهاند
داروی درد سینهام آه دمادم است
باشد خیال نازکت آرام، همسفر
وقتی که لطف دوست، نگهدار آدم است
#غلامرضا_ظریف
@abadiyesher