شبی که ماه ندارد چقدر دلگیرست
بیا به خواب من امشب که صبحدم دیرست
نمیشود بپرم با وجود این همه زخم
به جان مرغ دلم صدهزار زنجیرست
اسیر حسرت و اندوه روزگار شدم
کلید این قفس انگار دست تقدیرست
میان این همه عاشق که زار و غمگینند
کسی نگفته که خود کرده را چه تدبیرست
به خواب دیده پلنگت که ماه میآید
بیا کمی بغلم کن زمانِ تعبیرست
#فاطمه_معصومی
شبی که ماه ندارد چقدر دلگیرست
بیا به خواب من امشب که صبحدم دیرست
نمیشود بپرم با وجود این همه زخم
به جان مرغ دلم صدهزار زنجیرست
اسیر حسرت و اندوه روزگار شدم
کلید این قفس انگار دست تقدیرست
میان این همه عاشق که زار و غمگینند
کسی نگفته که خود کرده را چه تدبیرست
به خواب دیده پلنگت که ماه میآید
بیا کمی بغلم کن زمانِ تعبیرست
#فاطمه_معصومی
جمعه را با غزلی، چای و کتابِ شعری
میشود بود، اگر تنگیِ دل بگذارد ...!
#فاطمه_معصومی
جمعه را با غزلی،چای و کتابِ شعری
میشود بود، اگر تنگیِ دل بگذارد ...!
#فاطمه_معصومی
@abadiyesher
جمعه را با غزلی، چای و کتابِ شعری
میشود بود، اگر تنگیِ دل بگذارد ...!
#فاطمه_معصومی
@abadiyesher