با دیگران به مهری و با من به کین هنوز
میسوزم از فراق تو ای نازنین هنوز
نامم به ریشخند برِ این و آن برفت
یک لحظه دل نمیکنی از آن و این هنوز
من ایستاده بسته کمر خدمت شما
تو با رقیب هرزه درا همنشین هنوز
هردم کنی جفایی و چون طفل بیخبر
گویی چرا فلان بود اندوهگین هنوز
با من نئی ولی به خیالی که با منی
غیرت برند مردم کوتاهبین هنوز
از دست رفتهایم خدا را تفقدی
تا در تن است این نفس واپسین هنوز
از عشق هرچه گویم و گویند نابجاست
کس برنگشته است از این سرزمین هنوز
گفتم به ترک پیر خرد ز آنکه هرچه گفت
گفت و نداشت بر سخن خود یقین هنوز
ما جان سپردهایم و شگفتا که میکشیم
دنبال مرگ، منت جانآفرین هنوز
#فضلالله_گرگانی