eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برگ های تاک پیر زندگی در کف باد خزان افتاده اند هیچ می دانی چرا این برگ ها زرد و خشک و خسته جان افتاده اند؟ کَم کَمَک دل می کَنَند از شاخه ها تا که بردارند بار از دوش تاک دل به باد سرد آبان می دهند ساده می افتند یک یک روی خاک خاک هم چون تشنه ی نوشیدن است خون رَز را دم به دم سر می کشد پیکر پوسیده اش را در شبی می فشارد سخت و در بَر می کشد باز سرمای زمستان می رسد برف سنگینی فرو خواهد نشست چشم بر هم می گذارد تاک پیر ریشه اش امّا درون خاک هست با نسیم دلکش فصل بهار خاک از خود رونمایی می کند آفرینش می زند اردو به دشت دختر رَز دلربایی می کند یاسوج.آذرماه۱۴٠۲