eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
از چه دعای ما همه در تو اثر نمیکند اینهمه گریه های ما چشم تو تر نمیکند از چه نمیرسی دگر از سر لطف از این سفر یک نظری نگاه تو جانب در نمیکند خواهش ما چرا سبب بر فرجت نمیشود راز و نیاز ما چرا در تو ثمر نمیکند یوسف ما چرا خبر از تو به ما نمی‌رسد قاصد خوش خبر چرا از تو خبر نمیکند شام سیاه ما چرا رفته بسر نمیشود این شب تار ما چرا خفته سحر نمیکند مانده همیشه منتظر دیده به راه تو همه حضرت تو چرا به این خانه گذر نمیکند بس که گناه کرده و توبه شکسته قلب ما حضرت تو به این دل خسته نظر نمیکند ادری
تنها امید عالم صاحب زمان خدا را بازآ که جز تو دیگر راهی نمانده ما را آه ای بقیه الله ای مهربان دلخواه بازآ که ظلم و عصیان گردیده آشکارا ای حجت خدایی تنها امید مایی بازآ که چاره سازی بر ما غم و بلا را ای آرزوی عالم ای آبروی خاتم بازآ که زنده سازی آئین مصطفا را ای منجی خدایی کی آوری رهایی تا کی جفا و ظلم و با ظالمان مدارا ظلم و ستم فراوان بس سرکشی و طغیان بازآ که زخم دنیا گردیده زخم کارا رخسار خود عیان کن رحمی به مردمان کن از پرده ات برون آ لطفی نموده یارا ادری
بایدکه حالِ‌منفعلم راعوض کنم شد، شد؛ اگرنه ،‌آب‌و‌گلم راعوض‌کنم جای‌غریبه‌نیست‌،نشستن‌به‌قلبِ‌من بایدکه‌رمزِچشم‌و دلم‌راعوض‌کنم... ادری
. خدا ڪند ڪه دگر خیمه اے بنا نشود بنا اگر شده بے صاحبش رها نشود خدا ڪند ڪه قد و قامت یلان غیور ڪنار جسم برادر ز غصه تا نشود خدا ڪند ڪه اگر هر ڪه داغ دید و شڪست شبیه آینه ے خُرد ڪربلا نشود عموے ساقے من رفته آب بردارد دعا ڪنید ڪه دستش ز تن جدا نشود ستون خیمه ڪه افتاد عمه ام آمد به معجرم گره ے ڪور زد ڪه وا نشود ادری
. علقمه گفتم و دیدم ڪه عمودے آمد ناگهان در وسط معرڪه سقا افتاد 😔 ادری
. خدا ڪند ڪه دگر خیمه اے بنا نشود بنا اگر شده بے صاحبش رها نشود خدا ڪند ڪه قد و قامت یلان غیور ڪنار جسم برادر ز غصه تا نشود خدا ڪند ڪه اگر هر ڪه داغ دید و شڪست شبیه آینه ے خُرد ڪربلا نشود عموے ساقے من رفته آب بردارد دعا ڪنید ڪه دستش ز تن جدا نشود ستون خیمه ڪه افتاد عمه ام آمد به معجرم گره ے ڪور زد ڪه وا نشود ادری
. خدا ڪند ڪه دگر خیمه اے بنا نشود بنا اگر شده بے صاحبش رها نشود خدا ڪند ڪه قد و قامت یلان غیور ڪنار جسم برادر ز غصه تا نشود خدا ڪند ڪه اگر هر ڪه داغ دید و شڪست شبیه آینه ے خُرد ڪربلا نشود عموے ساقے من رفته آب بردارد دعا ڪنید ڪه دستش ز تن جدا نشود ستون خیمه ڪه افتاد عمه ام آمد به معجرم گره ے ڪور زد ڪه وا نشود ادری
جانم‌ حسین.... شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود جان زينب برو از كرب و بلا زود برو مگذاري گره ي معجر من باز شود آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم آه ، راضي نشو موي سر من باز شود پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود روي دشمن به روي معجر من باز شود جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود جان زينب برو مگذار غروب فردا سمت گودال رهِ مادر من باز شود حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند؟! پس اجازه بده تا حنجر من باز شود لااقل قول بده زود خودت جان بدهي بلكه راهِ نفس آخر من باز شود ادری
چنگ دل آهنگ دلکش میزند ناله ی عشق است و آتش میزند قصه دل دلکش است و خواندنیست تا ابد این عشق و این دل ماندنیست چنگ دل آهنگ دلکش میزند ناله ی عشق است و آتش میزند مرکز درد است و کانون شرار شعله ساز و شعله سوز و شعله کار خفته یک صحرا جنون در چنگ او یک نیستان ناله در آهنگ او نغمه را گه زیر و گه بم می کند خرمنی آتش فراهم می کند ادری
ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی روح غمگینم جهانی را مکدر می کند غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی ... ادری
‌ آرزویم فقط این است زمان برگردد تیرهایی که رها شد به کمان برگردد سالها منتظر سوت قطارم که کسی باسلام و گل سرخ و چمدان برگردد من نوشتم که تورا دوست ندارم ای کاش نامه‌ام گم بشود، نامه رسان برگردد روی تنهایی دنیا اگر افتاده به من باید امروز ورقهای جهان برگردد پیرمردی به غزلهای من ایمان آورد به سفر رفت و قسم خورد جوان برگردد ادری