امشب دوباره این دل عزا گرفت
بغض آمد و در این سینه جا گرفت
هی اشک سرازیر شد ز گونه ام
انگار که تو را از من خدا گرفت
دیر آمدی! چه غمگین و خسته ام
ای وای! قلبم از این ماجرا گرفت
در چشم های تو نوری نهفته باز!
در چشم من انگار غصه پا گرفت
سخت است تحمل دوری برای من
باید که نذر کرد و دست بر دعا گرفت
من مانده ام اصلا چه حکمتی است
چه کسی دل خوش را ز ما گرفت؟
ای کاش که سهم من هم تو میشدی
ای کاش میشد که دست تو را گرفت
تقدیر اینگونه رقم خورد برای ما
باید که برای این هم عزا گرفت
#ماندگار
تقصیر مـا نیست ؛ بعضی هـا
خودشـان دوست دارنـد کـه
#یـادگار باشنــد ،
نـه #مـاندگـار ...!!!
@abadiyesher