احساس که در بند جدل کردن نیست
محدود به بوسه و بغل کردن نیست
پیوسته معمای جهان می ماند
زن،مسئله ای برای حل کردن نیست
#مجید_افشاری
گفتيم عشق و طاقت آن را نداشتيم
چيزی كه ما لياقت آن را نداشتيم
گفتيم در كشاكش تقدير با هميم
حرفی زديم و قدرت آن را نداشتيم
بعداز هزار مرتبه تكرار دوستی
يكبار هم صداقت آن را نداشتيم
بسيار ساده بود سخن گفتن از گذشت
اما دريغ! جرأت آن را نداشتيم
حالا بيا كمی سخن از عاشقی بگو
كاری كه هيچ فرصت آن را نداشتيم
#مجيد_افشاری
بیگانهتر از عشق برای تو منم
اما چه کنم اسیر دلباختنم
چون آینه در برابر دیوارم
با هر تَرکی که میخوری میشکنم
#مجید_افشاری
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
یا اهل خبر شهید گردد اینجا
یا بندهٔ زرخرید گردد اینجا
امّید سحر نیست مگر از پیری
موی شب ما سپید گردد اینجا
#رباعی
#مجید_افشاری
آن شب که مرا برد نگاهت تا عشق
در چشم تو بود شور یک دریا عشق
چون قطرهٔ جوهری چکیدم در آب
تنهایی من وسیعتر شد با عشق!
#رباعی
#مجید_افشاری