بسمالله الرحمن الرحیم
حکمران بیغرور
مثل نخلی سربهزیر، مثل کوهی پرغرور
جاری لبهای تو، زمزم آیات نور
مثل باران بهار دلکش و شورآفرین
مثل موجی بیقرار، مثل دریاها صبور
کودکیهایم پر از خاطرات سبز توست
ماه بهمن میزدیم ریسه را با شوق و شور؛
روی دیوار کلاس، زنگ جشن انقلاب
غصهها گم میشدند در هیاهو و سرور
عکس لبخند تو را تا پدر زد در اتاق
داد بیبیجان سلام بر شما از راه دور
مادرم آهسته گفت: ای امام مهربان!
کاش میکردی تو از کوچهٔ خوابم عبور
خواهرم لبخند زد گفت: خانم گفته است
میرسد این انقلاب تا به فردای ظهور
بوی عزت میدهد درس تاریخ وطن
میکند وقتی دبیر نهضت او را مرور
من نوشتم بیهوا در میان دفترم
دوست دارم من تو را، حکمرانِ بیغرور
#محبوبه_حمیدی