eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم ور نه با تو گفتنی های فراوان داشتم  بی تو از ناگفتنی هایی که در دل مانده بود کوه دردی بودم و سر در گریبان داشتم  -روزها- ابری که در هر سوی من گسترده بود شب به یمن ابرهای تیره، باران داشتم  سرد‌ْمهری از نگاهت سخت باور می‌شود من به چشمان تو چون خورشید، ایمان داشتم  دل به دریاها زدن، قدری جنون می‌خواست، آه بیخود از فرزانه‌ای من چشم طوفان داشتم
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم ور نه با تو گفتنی های فراوان داشتم  بی تو از ناگفتنی هایی که در دل مانده بود کوه دردی بودم و سر در گریبان داشتم  -روزها- ابری که در هر سوی من گسترده بود شب به یمن ابرهای تیره، باران داشتم  سرد‌ْمهری از نگاهت سخت باور می‌شود من به چشمان تو چون خورشید، ایمان داشتم  دل به دریاها زدن، قدری جنون می‌خواست، آه بیخود از فرزانه‌ای من چشم طوفان داشتم