رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی
شبیه گمشده ی جاده های طولانی
چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!
چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی
کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟
کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟
کجا درون نگاهت به ذوق آمده ام؟
کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟
تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟
که همصدا شده ام با هرآنچه می خوانی
چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها
که طعنه می زند امشب به هرچه زندانی
چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی
که با رضای خودش می رود به قربانی
تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟
که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی
تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟
نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
#محسن_نقدی
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی
شبیه گمشده ی جاده های طولانی
چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!
چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی
کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟
کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟
کجا درون نگاهت به ذوق آمده ام؟
کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟
تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟
که همصدا شده ام با هرآنچه می خوانی
چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها
که طعنه می زند امشب به هرچه زندانی
چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی
که با رضای خودش می رود به قربانی
تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟
که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی
تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟
نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
#محسن_نقدی
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی
شبیه گمشدهی جاده های طولانی
چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!
چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی
کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟
کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟
کجا درون نگاهت به ذوق آمدهام؟
کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟
تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟
که همصدا شده ام با هرآنچه میخوانی
چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها
که طعنه میزند امشب به هرچه زندانی
چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی
که با رضای خودش می رود به قربانی
تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟
که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی
تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟
نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
#محسن_نقدی