وقتى كه مى رفتى نگاهت هى تكانم داد
سنگين ترين لحظه براى مرده تلقين است...!
#محمد_شیخی
لبخند نزن بی سر و سامان شدنم را
ابرم که خــدا خواسته #باران شدنم را
آرامش من بی تو فقط مایه ی ترس است
بنشین و ببین لحظه ی طوفان شدنم را
#محمد_شيخی
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم
تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم
همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت
گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم
دگر به سینه ی من باز بر نخواهد گشت
اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم
برای اینکه به خانه به عشق برگردم
تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم
پس از تو لانه ی من هم به دست باد افتاد
بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم
بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب
کنار من بنشین تا انار دانه کنم
شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست
به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
#محمد_شیخی
♥
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم
تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم
همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت
گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم
دگر به سینه ی من باز بر نخواهد گشت
اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم
برای اینکه به خانه به عشق برگردم
تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم
پس از تو لانه ی من هم به دست باد افتاد
بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم
بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب
کنار من بنشین تا انار دانه کنم
شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست
به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
#محمد_شیخی
♥
دلسوزیات ای کاش که اینگونه نمیشد
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی..
#محمد_شیخی
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم
تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم
همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت
گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم
دگر به سینه ی من باز بر نخواهد گشت
اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم
برای اینکه به خانه به عشق برگردم
تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم
پس از تو لانه ی من هم به دست باد افتاد
بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم
بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب
کنار من بنشین تا انار دانه کنم
شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست
به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
#محمد_شیخی
شکوفههای زمستان نصیب باد و تگرگند
غم است عاقبت عشق اگر به وقت نیاید
#محمد_شیخی
در جوانی تابِ دوری تو را دارم ولی
بی تو بودن ها برایم روزِ پیری مشکل است..
#محمد_شیخی
وقتی که می رفتی نگاهت هی تکانم داد
سنگین ترین لحظه برای مُرده تلقین است !
#محمد_شیخی
میرسد سالی جديد اما زمستانم هنوز
خانه ی متروکهام را گردگيرى مشکل است
#محمد_شیخی
حرف از سفر زدم كه بگويد " بمان نرو"
چيزى نگفت جز :"به سلامت ، سفر بخير"
#محمد_شیخی 🌾
مثل هرشب، بیتفاوت شب بخیری گفت و رفت
مثل هرشب، تا سحر در خود مرورش میکنم
#محمد_شیخی
#شب_بخیر
از دردِ تنهایی نخوابیدیم و گفتیم
در پاسخِ هرکس که شب را دوست داریم
#محمد_شیخی
از تبار غصهایم، اشک است قوم و خویش ما
جز غم و حسرت نباشد راه و رسم كیش ما
همچو مردابیم و هركس یك نظر بر ما رسید
سنگ زد ما را به شوق دیدن تشویش ما
زخم خوردیم از رقیبان، از رفیقان بیشتر...
پیش پایش را ندید این ذهن دوراندیش ما
همچو آیینه هزاران تکه شد دل ساده ریخت
حال تا روز قیامت هست بیخ ریش ما
هر بلایى شد سرم آوردى اى دنیا ولى
مىرسد روزى كه كارت گیر باشد پیش ما
#محمد_شیخی
دوباره شب شد و باید تو را بهانه کنم
تو را بهانه ی یک شعر عاشقانه کنم
همیشه بین تو با من زمان به قهر گذشت
گلایه از تو چرا؟ باید از زمانه کنم
دگر به سینه ی من باز بر نخواهد گشت
اگر که سوی تو دل را دمی روانه کنم
برای اینکه به خانه به عشق برگردم
تو ای ستاره ی قطبی تو را نشانه کنم
پس از تو لانه ی من هم به دست باد افتاد
بیا که گوشه ی آغوشت آشیانه کنم
بیا که با تو کمی درد دل کنم امشب
کنار من بنشین تا انار دانه کنم
شبیه موی تو شب های سرد طولانی ست
به انتها نرسد هر چقدر شانه کنم
#محمد_شیخی
یک شعر بخوان شعر سپهری و پری را
ترویج بده لهجه ی زیبای دری را
سرگشته و عاشق که نه دیوانه نماید
تفسیر تماشای تو شیخ طبری را
یک دور بزن تا که تماشای تو امشب
آغاز کند ماه جدید قمری را
لبخند تو در برزخ دربار و سلاطین
شیرین بکند قهوه ی تلخ قجری را
باخنده ی خود لطف کن و نرم بگردان
این جسم به جا مانده ی عصر حجری را
#محمد_شیخی
من برایت کوه کندم، تو مرا از ریشهام
عاشقی نه، بلکه رسوایی است با تو پیشهام
لابلای عشق بازیها نمیبینی مرا
می رسد اما به گوش تو صدای تیشهام
سالها بوی شکار تازهای گیجم نکرد
کاش آن شب هم نمی کردی گذر از بیشهام
رفتی و غمهای من شد صد برابر بیشتر
سنگ دل دیدی چه کردی با دل چون شیشهام؟
بیوفایی کردهای اما نمیدانم چه شد
شوق دیدار تو رد شد باز از اندیشهام
#محمد_شیخی
تو همان جرعهی آبی که نشد وقت سحر
بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند...
#محمد_شیخی
همیشه لافِ صبوری زدم، ولی دنیا
خدا کند که مرا با تو امتحان نکند...!
#محمد_شیخی
لشکر چشمت همه دار و ندارم را گرفت
گرچه قبلا گفته بودی فکر غارت نیستم!
#محمد_شیخی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ما كه اهل گله از يار نبوديم و به آه
لب گشوديم نگويند فلانى لال است
#محمد_شیخی
افتاده به جان غزلم بیم جدیدی
فکرت شده بیماری بدخیم جدیدی
روز و شب من بی تو همانند قدیم است
دیگر چه نیاز است به تقویم جدیدی
سرما زده بر قلب من و مرغ دل تو
آماده ی کوچ است به اقلیم جدیدی
مانند کبوتر شده قلبت ؛ بنشیند
هر روز به یک واسطه بر سیم جدیدی
هر مرتبه برگشت تو را جشن گرفتم
این مرتبه قصدم شده تصمیم جدیدی
#محمد_شیخی
@abadiyesher