راهي به غير آينه بودن نمانده است
دیدن کجاست؟حال شنودن نمانده است
بودن؟ نبودن؟ آه همان پرسش قدیم
بودن نمانده است و نبودن نمانده است
درهای بسته را نفست باز میکند
قفلي براي باز گشودن نمانده است
پرچین باغهای اجابت خراب شد
يعني که حاجتی به ربودن نمانده است
آنجا رسیدهام که مجال کلام نیست
وقتي براي شعر سرودن نمانده است
#مرتضی_امیریاسفندقه
🆔@abadiyesher
شاعر، شب است، زمزمهات را زُلال کن
با اضطرابهای شبانه جدال کن
آتش بزن به خرمنِ انديشههای خام
فکری برای اينهمه مضمونِ کال کن!
شاعر! مقامْ هيچ به دردت نمیخورَد
شاعر! شب است، زمزمه کن شعر و حال کن
از راهِ ديگری که نشانِ تو میدهند
پرواز تا نهايتِ خطِّ خيال کن
طبعِ ملول، شعرِ شريفی نمیدهد
شاعر به پاسِ آينه تَرکِ ملال کن
در خلوتِ شبانهی حافظ چه میگذشت ؟
از آيههای روشنِ قرآن سؤال کن
با تو چه کردهاند رفيقان ؟ چه میکنند ؟
شاعر حلال کن ... همگی را حلال کن ...
#مرتضی_امیریاسفندقه
@abadiyesher