با من غریبگی نکن ای آشناترین
ای روح زخم خورده ی ما را دواترین
توفان نوح شرح حقیری ست از دلم
لنگر بکش به سمت من ای ناخداترین
#مرتضی_خدمتی
انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد
رفته رفته عینکم ته استکانی می شود!
#مرتضی_خدمتی
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدّر شده تکخال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیله ی درد
نم نمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حمله ی یک گربه قفس می شکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خار گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرارست به زندان بروی
آخر قصه هماغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست! تو یکروز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدّر شده تکخال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیله ی درد
نم نمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حمله ی یک گربه قفس می شکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خار گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرارست به زندان بروی
آخر قصه هماغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست! تو یکروز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
چیزی نپرس، حال دلم روبراه نیست
بگذر ڪه شرح قصه ی من دل بخواه نیست
#مرتضی_خدمتی
معشوقه ما يكسره مشغول نماز است
عشق است خدايى كه خدا داشته باشد...!
#مرتضى_خدمتى
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدانبسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم
فصلپروانه شدن از سر من رد شده است
بی هدف پیله چرا بیشتر از این بِتَنم؟
با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان!
زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم
دیگرازمرگهراسی بهدلم نیست،کههست
تاری از موی تو در جیب چپ پیرهنم
میروم گریه کنم تا کمی آرام شود
این جهنم که تو افروخته ای در بدنم
چمدان بسته ام..اما چه کنم دشوارست
فکر دل کندن از آغوش تو .. یعنی وطنم
میروم تا نکند گریه ی من فاش کند
که مسافر نشده ، فکر پشیمان شدنم
شرحدلتنگی من بیتو فقط یک جملهست:
"تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم"
#مرتضی_خدمتی
معشوقه ما يكسره مشغول نماز است
عشق است خدايى كه خدا داشته باشد...
#مرتضى_خدمتی
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدان بسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم
فصل پروانه شدن طی شده دیگر گل من!
بی هدف پیله چرا بیشتر از این بتنم؟
با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان!
زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم
دیگر از مرگ هراسی به دلم نیست عزیز!
مانده یک موی تو در جیب چپ پیرهنم
شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست:
"تا جنون فاصله ای نیست از اینجا... که منم"
#مرتضی_خدمتی
🆔@abadiyesher