به بوسههای تبر، زخمهای من کم نیست
خرابههای دل خسته، کمتر از بم نیست
شبیه برگ خزانم که دل سپرده به باد
پر از هوای تو و بی قرارِ شبنم نیست
تو نیستی که بفهمی چقدر دلتنگم
گلایههای من از روزگار، مبهم نیست
همین دقایق کوتاهِ دیدنت خوب است
نگو که فرصت دیدار ما فراهم نیست
چه مخفیانه برای تو اشک میریزم
اگر چه شانهی دیوار آه، محرم نیست
بیا که زندگیام درد میکند بی تو
چرا همیشه کسی را که دوست دارم نیست؟
#مرجان_سلیمانی