eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جبین پُر ترَک، دل جوان ، دست پیر عصایت نشان از دل دستگیر و روزی فلک قامتت خم نمود ولی هیچ وقت خنده ات نیست دیر پدر، روزگاری جهانم بُدی به رویت نگردیده ام از تو سیر و مادر تو را یاد دارم زعهد صغر ز تو نوش جان کرده ام سیر شیر کلامت مرا مصلحت بوده است مرا افتخارم بُود کرده ای همچو شیر تو طومار عشقی، به تقویم جان و قاموس تکرار کرده مرداد و تیر به تحصیل و ترفیع من سوختی که از هرکس و ناکسی نی شوم زیر زیر و مادر تویی آیه در هر قسم تو گویی بمان مانم و ورنه میر به طاق ترک های خشکیده ات فشانم به پایت جواهر نه لیر تو را سالمندی ننامم که چون گوهری از ابریشم و قیمتی تر ز جیر و معصوم تو تجربت یافته که بوم زمانش شده رنگ قیر و لالایی اش گردهی با غزل به خوابش دهی لای دل در حریر
عشق را در خلوت احساس می جویم هنوز قصه ی جانسوز دل با خویش می گویم هنوز وقت شب می چینم از تاک نگاهم خوشه ای تا برافروزد فضای تیره ی کویم هنوز قطره قطره می فشانم اشک از مینای چشم نرم نرمک دامن مهتاب می شویم هنوز بی تو حتی چلچراغ آرزوهایم شکست تا برافروزم چراغی در تکاپویم هنوز لاله سان داغی به دل در خارزار آرزو دیده در امواج خون لب تشنه می رویم هنوز می گشاید چشم در من خفته ای دیر آشنا می گریزم گرچه اما بنده ی اویم هنوز در ستاره آسمان سینه ام را شسته اند تا بیابم کهکشانی راه می پویم هنوز گرچه سنگین است بر دل کوه غم ای دوست لیک من به این شادم که آری شعر می گویم هنوز