eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سینه حرف هر چند تا شنیده فراموش می کنی یک سینه حرف دارم اگر گوش می کنی تنها مرو به دست فراموشیم مده یاد مرا نکرده فراموش ، می کنی ؟ غرقم به خاک وصل تو حرف سفر مزن خواب مرا برای چه مغشوش می کنی ؟ بر دفتر شکوفه چرا تیغ می کشی انشای قیس را ز چه مخدوش می کنی ؟ با رفتنت محاصره شب همیشگی است خورشید را چگونه کفن پوش می کنی ؟ آوای سایه روشن امید را چرا در گرگ و میش زمزمه خاموش می کنی ؟ با دیدن منی که ز جوشش فتاده ام یادی تو هم زخون سیاووش می کنی من وارث شقایق از یاد رفته ام ته مانده های جام مرا نوش می کنی مردی که از سلاله خورشید و آتش است با دختر سپیده هم آغوش می کنی ای حلقه صدای تو آویزه گوش من این آخرین سرود مرا گوش می کنی ؟ « پاییز« کز فروغ تو امید غنچه داشت در سایه ای نشانده و خاموش می کنی
بیا که در دل این شب تفالی بزنیم ز جوش سینه ی دریا دلان قلی بزنیم به راه همسفر خو گرفته با شب درد چراغ بوسه به معراج کاکلی بزنیم از این سکوت و خموشی دلم گرفت بیا به شکوه دست به دامان بلبلی بزنیم شب فراق دراز است و بخت من کوتاه ز گریه چنگ به زلف توسلی بزنیم چو غیر گریه ندیدم از این بهار بیا ز غصه بر سر پاییزیان گلی بزنیم برای آنکه بفهمیم ما شدن چه گلی ست میان این همه بیگانگی پلی بزنیم بیا به نیت گل در خرابه ی « پاییز » که تا ز دفتر حافظ تفالی بزنیم
دلم قرار ندارد ، که یار می آ ید قرار خاطرم اینک ، بهار می آید دلا غبار از چشمهای خسته بشوی بهارم از پس چندین غبار می آید نبود و نیست قراری به بی قراری ها قرار رفته همان برقرار می آید ز شوق مقدمش اینک جوانه جامه درید قیام کن که قیامت به بار می آید دوباره موسم شادی دوباره فصل امید دوباره بوی گل از هر کنار می آید بر آبگینه ی دل نقشی از شکوفه نشاند طلایه دار هنر خوشنگار می آید چه رحمت است خدا را ، کدام آیه ، چه لطف ؟ که در برابر او باغ ، خوار می آید شب قدیمی ام از برق تازگیش بسوخت مگر ستاره ی دنباله دار می آید ؟ زمانه زیر و زبر شد ز یمن آمدنش خدایرا ز کدامین دیار می آید ؟ بگو بگو دل تنگم هر آنچه می خواهی که حریم حرم پرده دار می آید غبار محنت « پاییز » گر به تن داری بیار کایتی از چشمه سار می آید دوباره مژده ی گل می دهم به مرغ دلم دلم قرار ندارد که یار می آید