قرمزِ آبدار... لبهایت
طعمِ ترشِ انار... لبهایت
بگذارش به روے لبهایم
تا ابد برندار لبهایت
آنڪه بے ادعا درآورده
از قرارم دَمار، لبهایت
همگان چشم را خمار ڪنند
ڪرده اے تو خمار لبهایت
داروے ضدِ قند، چشمانت
قرصِ افتِ فشار، لبهایت
شیوه ے مصرفش بدین شرح است:
بعدِ شام و نهار... لبهایت_
را ببوسم؛ اگر افاقه نڪرد
توے بستر، سه بار، لبهایت
نازِ شستِ یدِ هنرمندِ
شخصِ پروردگارِ لبهایت
خالِ لب مینیاتورے ڪرده
تعبیه در ڪنارِ لبهایت
مانده ام ڪه چگونه مقدور است؟!
مانده ام توے ڪارِ لبهایت...
که مقامِ نخستِ عشوه گرے
مانده در انحصارِ لبهایت..!
#مهدی_صادقی_مود
♥️
🍃💋💋🍃
ماییم و دو خط شعر به عنوان هنر
تقدیم تو می کنیم با دیده ی تر
بنگر که چه ها به روزمان آوردی...
ای دلبر مه پیکر شاعر پرور !
#مهدی_صادقی_مود
🍃💋💋🍃
.
در آغوشم بگیر و تنگ تر کن حَصرِ بازو را...
پریشان کن به روی صورتم امواج گیسو را
برای جان سپردن حاضرم؛ اما نه با اخمت...
به غمزه تیز کن آن خنجرِ خون ریزِ ابرو را
هزار و صد نفر/ساعت، زمان صرفِ شما کرده
بنازم خالق و پروردگارِ آن بر و رو را
عسل چشم و.. دهان شیرین و.. صورت مثلِ گل.. به به!
چه جای خوب و دنجی هم تدارک دیده کندو را
میانِ دفترِ شعرم، قلم غوغا به پا کرده
بیا پادرمیانی کن.. بخوابان این هیاهو را
پس از تو حلقه ی این زندگی هی تنگ تر می شد
تداعی کردی و رفتی به ذهنم هجرتِ قو را
خداوندا تو که تقدیر را اینگونه می خواهی
به رسوایی سرِ راهم نشاندی پس چرا او را..؟
#مهدی_صادقی_مود
گیسوی سیاهِ لَختِ عنبر بویش
بر سینه نشسته خنجرِ ابرویش
گفتند که با رقیب هم خانه شده
من غصه زیاد دارم... این هم رویش!
#مهدی_صادقی_مود