میان سینهزنانت چقدر تنهایی!
مگر محرّمت آید که یادمان آیی
کسی نمیشنود آیههای سرخت را
که گوش کر شده از طبلهای رسوایی
ندیده چشم تری شور نینوایت را
که کارمان شده با نیزهها همآوایی
جهان ایالت نمرود میشود وقتی
تو در محاصرهٔ ارتش تبرهایی
به حق، یزید زمان فاتحانه میخندد
که شکل اشک به چشمانمان هویدایی
هنوز خون تو بر خندهاش نخشکیده
که باز آمده با ادّعای سقّایی
ببخشمان که نفهمیدهایم دردت را
برای بندهٔ دنیا تو یک معمّایی
چه کردهایم برایت فراتر از گریه؟!
در این زمانهٔ ظاهرپرست هر جایی
که مشق بر دل آلوده میشود نامت
ولی دوباره پر از اشتباه املایی
پیام حق تو را اشتباه فهمیدم
پر از خطا و خرافات و پوچ و القایی
و دل به شوق تو هر بار اشتباهی شد
سوار کشتی یک عده دزد دریایی
کمک کنید به بیچارهای که در طوفان
گرفته فاصله از قایقی مقوایی
تو بین عزّت و مرگت نشانمان دادی
شکوه جلوهٔ یک ارتباط معنایی
دوای درد بهشتی در این جهنّم پس
بپیچ مرگ مرا نسخهای اهورایی
مرا برای چه دعوت به مجلست کردی؟!
که تا دوباره به شرمندگیم افزایی
هزار بیسروپا مثل من به قربانت
که هرچه پست و حقیرم بزرگ و آقایی
#محرم
#امام_حسین
#مهدی_ناصریان