براي ديگران بودی برای دیگران ماندی
و من با بغض ميگويم، خلایق هر چه لایق را!
#ميلاد_ميرزایی
۰
عزیزم! تازه از راه آمدی و چای دم کردم
کمی بنشین، چرا دائم شتابانی، نمیمانی؟
#میلاد_میرزایی
براي ديگران بودی برای دیگران ماندی ...
و من با بغض ميگويم، خلایق هر چه لایق را!
#ميلاد_ميرزایی
مگر دارو به حال عاشقان تاثیر خواهد کرد؟
مرا یادت به این دیوانگی زنجیر خواهد کرد
پس از تو جمعه ها هرروز و شب تکرار خواهد شد
نبودت خانه ام را تا ابد دلگیر خواهد کرد
تو با من نیستی اما خیالت همچنان اینجاست
مرا این دردِ ناپیدای پیدا پیر خواهد کرد
امانم را برید این بغضِ لاکردار، جوری که
نفس هم در گلویم بین بغضم گیر خواهد کرد
برایم نوش دارو بودی و چیزی درونم گفت:
"نمانی منتظر دیوانه! او هم دیر خواهد کرد"
#میلاد_میرزایی
دل کم طاقت من را که شکاندی، رفتی
قصد کردی که نمانی و نماندی، رفتی
گفتم از عشق خلاصم نکنی میمیرم
ماشه در دست گرفتی، نچکاندی، رفتی
هرچه را شد به تو گفتم، و نگفتن ها را
شعر کردم که بخوانی و نخواندی، رفتی
نوش داروست لبانت، نرسیدی آخر
جان به لب های ترک خورده رساندی، رفتی
کاش تکلیف تو با زندگی ات روشن بود
نه کشیدیم به آغوش و نه راندی، رفتی
نذر کردم که به پای دل هم پیر شویم
قصد کردی که نمانی و نماندی، رفتی
#میلاد_میرزایی
خسته ام مثل همین ماهیِ مادر مُرده
کهبه پهلوی خودش از سر شبخوابیده!
#میلاد_میرزایی