کسی که نام تو را می برد فقط خودمم!
همیشه ناز تو را می خرد فقط خودمم!
برای دیدن تو چیستان عاشقی است
پرنده نیست ولی می پرد، فقط خودمم!
نه گول می خورد و گول هم نمی زندت
و آب و دانه نمی گسترد، فقط خودمم!
نه یوسف است که از پشت پیرهن-چاک است
که دل به شوق دلت می درد، فقط خودمم!
درون چشم چمن گونت آب می نوشد،
کسی که در تو به خود بنگرد، فقط خودمم!
چه طاقتی است ببیند ولی نگوید هیچ؛
و از کنار تو هم بگذرد، فقط خودمم!
بخیل هیچ کسی نیست جز رقیبانش،
که نامی از تو نمی آورد، فقط خودمم!
#میثم_رنجبر
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم| #طوفان_الاقصی| #غیرقابل_ترمیم |#فلسطین
🏷چون روح به جسم خسته جان می آیند
با لشگر صاحب الزمان می آیند
ای غزه دلت گرم که یاران هستند
دارند سپاه قدسیان می آیند
#میثم_رنجبر
#غزه
دزد می خواست راه را بزند
آتش، انبار کاه را بزند
شب در اندیشه سیاهی بود
سنگ، در حوض، ماه را بزند
آه؛ ایران سرخ و مصدومم
سرزمین قوی و مظلومم
تا شکوه پلنگی ات دیدند
مثل سگ ها به خویش لرزیدند
بر تو چنگال ها کشیدندو
لاشخورها چه قدر چرخیدند
وقت رزم است و وقت حاشا نیست
کشور قاسم سلیمانیست
آن نسیم گرفته از تو سراغ
می دمد بر شکوفه باغ به باغ
غنچه ی چادرحرم گل داد
در میان غروب شاهچراغ
دست مزدورها قلم شده است
چون که ایران ما حرم شده است
مشرق تو ضریح حضرت ماه
روشنی بخش روزهای سیاه
"عجمیان" شهید در خاکت؛
کشور "آرمان" "روح الله "
همچنان در مسیر پیرخمین
میهن ملت امام حسین(ع)
پیکرت زخمی از تبر شده است
مادرت گرچه بی پسر شده است
جای زخمش جوانه روئیده است
کشورم آبدیده تر شده است
در دویدن شتاب کم نشود
مویی از انقلاب کم نشود
نشود هرچه که شنید، عوض!
دیده با هرچه که ندید، عوض!
نگذاریم لحظه ای بشود،
جای "جلاد" با "شهید"، عوض!
زمزمه می کنیم گهگاهی
سرزمین بقیه اللهی
سینه دلتنگ و دیده مرطوب است
عطر پیچیده، عطرمحبوب است
فتنه و اغتشاش رفته ولی
مهم این است حال تو خوب است
آه؛ ایران سرخ و مصدومم
سرزمین قوی و مظلومم
#میثم_رنجبر
#پس_از_طوفان
به بهانه سالگرد شهادت #روح_اله_عجمیان و #آرمان_علی_وردی
تو را می سوزم و غرقم تو را در خویش؛کاری کن!
هنوزم نیم در آبم؛ هنوزم نیم در آتش!....
#میثم_رنجبر
#برشی_از_غزل
بي تو يك بار دگر خواندند اين احوال را
روزها را، هفته ها را، ماه ها را، سال را...
خودخوري يك بخش از صبر است، عاشق مي كشد
مثل موجي كه به صورت مي كشد چنگال را
آن قدر فكرم به چشمان تو مشغول است كه
می بري از خاطرم هرگونه استدلال را
مثل ماهي هاي قرمز، مي رسي پيش از بهار
مي دمي در روح و جانم شوق استقبال را
من براي صيد آغوش تو دستم باز باز..
چون عقابي كه دمادم می گشايد بال را
حرف ها دارند مردم همچنان پشت سرم
بعد تو ول كرده ام هر گونه قيل وقال را
ابروانت چون دو چاقويي سلاح سرد توست
دور كن از قلب من اين آلت قتال را
با تو حتي راضي ام، حاضر به تبعيد از بهشت؛
گاز خواهم زد تمام سيب هاي كال را!...
#میثم_رنجبر
نفس هنگام دیدارت چنان حبس است در سینه،
که می خواهم برایت تا ابد حبسیه بنویسم...
#میثم_رنجبر
مرا یلدا ترین شو؛ بی سحر باش
چنان که آتشی بر خشک و تر باش
میان قاب چشمم جا بیفت و
برایم یک دقیقه بیشتر باش!
#میثم_رنجبر
مرا یلدا ترین شو؛ بی سحر باش
چنان که آتشی بر خشک و تر باش
میان قاب چشمم جا بیفت و
برایم یک دقیقه بیشتر باش!
#میثم_رنجبر
ای دوست که قیمتی تر از جان و تنی!
نزدیک تر از دکمه به این پیرهنی!
دنبال ستاد انتخابات توام؛
تو نامزد همیشه تک رای منی!
#میثم_رنجبر
اخبار سراسر جهانی سید!
حالا تو کجای آسمانی سید؟!
مانند بقیع چشم ها می گردند؛
چون مادر خویش، بی نشانی سید!
#میثم_رنجبر
#رئیسی
باتو حتی راضیم، حاضر به تبعید از بهشت؛
گاز خواهم زد تمام سیب های کال را...
#میثم_رنجبر
تو که گفتی برایت چند خواهی دیه بنویسم؟
به جای خونبهایت نقدها را نسیه بنویسم؟
به نام شعر، کام نوحه خوانی را به من دادی
چنانی که تمام عمر خود مرثیه بنویسم
به من گفتی: به جای چشم از ابرو بگو دیگر
چگونه من به جای اصل از حاشیه بنویسم؟
نفس هنگام دیدارت چنان حبس است در سینه
که می خواهم برایت تا ابد حبسیه بنویسم
میان دشمنم کردی بزرگم آه؛ طوری که
اگر موسی شوم یکریز از آسیه بنویسم
به ظاهر شاعرم کردی و کاری کرده ای هرشب
برای اشک های خویش احضاریه بنویسم
سر قبرم بیا! راضی شوم بر مرگ و از این رو
به رویش آیهی "راضیه مرضیه.." بنویسم
#میثم_رنجبر