روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند
سرکه می ریزم ،ولی عشقت شرابش می کند
عقل میخواهد کمی بیدار گردد در سرم
عشق با لالایی آرام خوابش می کند
روزها گرمند، اما تشنگی رنج کمیست
آنکه را هجران تو هر شب عذابش می کند
آتشی در زیر خاکستر، تو را در چشمهاست
این دل کم تاب را کم کم کبابش می کند
یک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو
اهل دل را منصرف از هر کتابش می کند
بر دلم نقاشی چشم سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه را نقش بر آبش می کند
راستی ای شیخ چون من روزه داری را، خدا
از کدامین فرقه در محشر حسابش می کند؟
- #ناصر_عبدالمحمدی
#شاخه_نبآت
🌿
اهل نفرین نیستم اما خدا لعنت کند
آنکه را یک روز همراهت به محضر میرود...
#ناصر_عبدالمحمدی
اهل نفرین نیستم اما خدا لعنت کند
آنکه را یک روز همراهت به محضر میرود
#ناصر_عبدالمحمدی
عاشق شدم به لطف غمت مهربان شدم
چیزی که چشم داشتی از من همان شدم
روزم بیاد تو همه شد آه و اشک و سوز
هر نیمه شب بخاطر تو نیمه جان شدم
شیرین و تلخ خاطرهها یادم آمدند
صد بار هی بهار شدم هی خزان شدم
این زهر دوری تو به جانم نشست و من
در کام و جام خود، نه شکر، شوکران شدم
آهوی زخمیام که برای شکار بعد
در چشم شیر های گرسنه نشان شدم
عشق زمینی تو مرا از زمین گرفت
در خاک ریشه کرده و بر آسمان شدم
با شعری از خودم به پذیراییام بیا
روزی اگر به خانهی تو میهمان شدم
#ناصر_عبدالمحمدی