eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه‌ام داغ تو را دارد و خاموشی‌هات ای فدای تو و هر روز فراموشی‌هات باد می‌آید و در کوچەی ما می‌پیچد عطر گرم نفست، نغمەی چاووشی‌هات ای لبت از هوس و وسوسه سرشارترین بە لبانم برسان دارویِ بی‌هوشی‌هات مست از خانە درآ، قوس و قزح بَر تن کُن دل من می‌تپد از این همە خوش‌ پوشی‌هات مثل خون در رگ شعرم جریان داری و من دفترم پر شدە از عطر غزل نوشی‌هات...
دوباره عشق ، دوباره جنون ،دوباره گناه دوباره حادثه هایی که می رسند ز راه مگو به معبد جادویی تو بسپارم دلی که می شود اینک به پای عشق ، تباه ز درد بی کسی است این که گاه می بینی به دور از همه کس می برم پناه به چاه تو ای نشانه ی رویش به باغ باور من بهار عمر مرا بی گل و گیاه مخواه تمام حاصل ام این است : آه ای مردم ترانه های غریبی از سکوت وسیاه
بازیچه ی رنج است دلِ  درد نصیبم وقت است به پایان برسد صبر و شکیبم ای وسوسه های سمج وحشت و تردید ویران تر از آنم که خودم را بفریبم از برزخ  تاریکی و تردید می آیم آواره ی نفرین شده ی گندم و سیبم هر بی سر و پایی که رسید از تو خبرداشت جزمن که برای  تو در این شهر غریبم سرگرمی  تیر است پر و بال کبودم بازیچه ی رنج است دلِ درد نصیبم
وقتی به درد عشق  گرفتار می شوم احساس می کنم که سبک بار می شوم آیینه وار من ! تو چه کردی که این چنین هر روز در زلال تو تکرار می شوم  ؟ این گونه آهوانه نگاهم مکن که من با آتش نگاه تو تب دار می شوم می آیی و چو زلزله می ریزی ام به هم آن گاه پیش چشم تو  آوار می شوم امشب برای  چشم تو شعری سروده ام فردا به جرم عشق تو بر دار می شوم