🌹🌹🌹🌹
جان من یک بار دیگر هم نگاهم کن برو
برکهای خشکیدهام لبریز ماهم کن برو
پشت خواهم کرد بعد از تو به هر راهی که هست
لااقل برگرد اینجا رو به راهم کن برو
دین خود را باختم ، با این تمنا سوختم
یک بغل را آخرین سهم گناهم کن برو
شانههایت را گرفتی از من اما لطف کن
تکه ی پیراهنت را تکیه گاهم کن برو
بارها هم گفته بودم دوستت دارم ولی
گوش خود را خالی از هر اشتباهم کن برو
#نرگس_سادات_موسوی
🕊
هوا برای نفس کنج این قفس گم شد
تمام سیر و سلوکم نگاه مردم شد
مرا ببخش که شاعر نداشت چیزی را
شعار حاصل اینگونه از تکلم شد
به سمت چشم تو آمد برای آرامش
ولی دچار دو دریای پر تلاطم شد
همیشه چهره نشان از درون نخواهد داد
چه گریهها که مبدّل به یک تبسم شد
دلم گرفت ز بی دست و پایی شعرم
که از نگاه همه نام آن توهّم شد
#نرگس_سادات_موسوی
گاهی به جای چشم، قلم گریه میکند
سرشار از گلایه و غم گریه میکند
وقتی صدای روضه بپیچد به کوچهها
با "این چه شورش است" عَلَم گریه میکند
خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری
پر میزند میان حرم گریه میکند
هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو
در خانهاش قدم به قدم گریه میکند
بیتی که خواست روضه بخواند نیامده
تنها نشسته کنج دلم گریه میکند
#نرگس_سادات_موسوی
#یا_حسین
شبانه گوشهی دفتر ترانه میبارم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم ؟
اجازه هست بگویم به خاطرم برگرد ؟
که دست از سر این خاطرات بردارم ...
اجازه هست بگویم دوباره دلتنگم ؟
ببین که نزد تو زانو زدند اشعارم ...
اجازه هست نگویم خدانگهدارت ؟
تو را همیشه کنار خودم نگه دارم ...
اجازه هست نگویم ! خودت بفهمی زود
زبانِ چشم مرا، چشم مستِ بیمارم ...
"کمی به فکر تو باشم اگر جسارت نیست"
مرا ببخش که شب بی اجازه بیدارم ...
#نرگس_سادات_موسوی
وقتی که یادت رفت قولی را به من دادی
انگار با هر اشک از چشمم تو افتادی
رفتی ولی در باتلاق خاطرات من
پای خودت گیر است! سهمت نیست آزادی ...
در شهر رویایم دگر پرواز ممنوع است
حتی تو را هم دور خواهم کرد از این وادی
دل را شکستی، تکههایش نظم پیدا کرد
شاید غزل میسازد از ویرانه، آبادی!
باران ببار اینبار، بار از دوش من بردار
قلبم شده لبریز از غم، خالی از شادی
دل آب شد یا آبدیده؟ هرچه باشد من
میسازم از قلب مذابم تیغ فولادی
#نرگس_سادات_موسوی
کاش با رفتن تو خاطرهات هم میرفت
کاش از خاطر دنیای دلم غم میرفت
جانِ بیارزش من دست تو باشد هرچند
با کمی گردش چشمان تو جانم میرفت
ماهِ من! سنگ زدن راه فراموشی نیست
کاش تصویرت ازاین برکهی ماتم میرفت
دست و پا میزدم و آه چه بیرحمانه
تو نگفتی که چرا نرگسِ باغم میرفت
شاعرم کردی و دلخوش به ردیفِ "میماند"
رفتهای و شده سرمشق مدادم "میرفت"
کاش برگردی و فریاد زنم در هر بیت
داغ تو از غزل چشم به راهم میرفت
#نرگس_سادات_موسوی
کاش با رفتن تو خاطرهات هم میرفت
کاش از خاطر دنیای دلم غم میرفت
جانِ بیارزش من دست تو باشد هرچند
با کمی گردش چشمان تو جانم میرفت
ماهِ من! سنگ زدن راه فراموشی نیست
کاش تصویرت ازاین برکهی ماتم میرفت
دست و پا میزدم و آه چه بیرحمانه
تو نگفتی که چرا نرگسِ باغم میرفت
شاعرم کردی و دلخوش به ردیفِ "میماند"
رفتهای و شده سرمشق مدادم "میرفت"
کاش برگردی و فریاد زنم در هر بیت
داغ تو از غزل چشم به راهم میرفت
#نرگس_سادات_موسوی
شبانه گوشهی دفتر ترانه میبارم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم ؟
اجازه هست بگویم به خاطرم برگرد ؟
که دست از سر این خاطرات بردارم ...
اجازه هست بگویم دوباره دلتنگم ؟
ببین که نزد تو زانو زدند اشعارم ...
اجازه هست نگویم خدانگهدارت ؟
تو را همیشه کنار خودم نگه دارم ...
اجازه هست نگویم ! خودت بفهمی زود
زبانِ چشم مرا، چشم مستِ بیمارم ...
"کمی به فکر تو باشم اگر جسارت نیست"
مرا ببخش که شب بی اجازه بیدارم ...
#نرگس_سادات_موسوی