چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید
برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
بزن به نیل تنت را!زمان معجزه نیست
که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید
تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم"
نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید
سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی-
تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید
هنوز توی سرم فکرهای ناجور است
میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید!
مسیر پر زدنت را به گریه شستم من
بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید
#نرگس_شمس
اصلا قرار نیست که این قصه سر شود
باید علاقهام به شما بیشتر شود
با چشمهات شعر خودم را قلم زدم
جایی که فرصت غزلم را بهم زدم
از روزهای تلخ تو کم میشوم ولی..
با تو دوباره عازم غم میشوم ولی..
هی حرف پشت حرف به گوشم رسیده است
وقتی سرت دوباره به دوشم رسیده است
من قانعم به بودن تو در تصورم
وقتی که از نبود تو این روزها پرم
هرشب برای آمدنت راه میکشم
این راه را به عشق تو کوتاه میکشم
پیش سکوت تو نفسی کم میآورم
در قاب عکس جای خودم...آه میکشم
این روزها که عشق برایم مقدر است
من بغض های تلخ از این چاه میکشم
نقاش میشوم که تو را دست و پا کنم
گاهی نگاه می کنم و گاه میکشم
لعنت به من که پیش همه جار میزنم
من دست از نگاه تو این ماه میکشم
امشب دلم گرفته و حرفی نمیزنی
حس میکنم دوباره به فکر همان زنی
تو میروی و وعدهی ما سست میشود
این اشکها برای خودت پست میشود!
تو میروی و کار دلم سخت میشود
با رفتنت خیال همه تخت میشود
این روزهای نحس به جایی نمیرسد
با تو همیشه بحث به جایی نمیرسد!
#نرگس_شمس