eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
. سپید تور سپیدی که بر سرم زده‌ای سپید مثل گلی که به دفترم زده‌ای سپید مثل شکوفه، شکوفه‌های سپید که دانه دانه به اعماق باورم زده‌ای به واژه‌های غریبم سپیده پاشیدی سپس به آینه‌های برابرم زده‌ای سپس تمام نفس‌های مهربانت را در امتداد نفس‌های آخرم زده‌ای سلام صبح قشنگت بخیر آرامش که سر به دلهره‌های مکرَّرم زده‌ای چه اتفاق سپیدی سپید یعنی این کبوتری که به قلب کبوترم زده‌ای
. سپید تور سپیدی که بر سرم زده‌ای سپید مثل گلی که به دفترم زده‌ای سپید مثل شکوفه، شکوفه‌های سپید که دانه دانه به اعماق باورم زده‌ای به واژه‌های غریبم سپیده پاشیدی سپس به آینه‌های برابرم زده‌ای سپس تمام نفس‌های مهربانت را در امتداد نفس‌های آخرم زده‌ای سلام صبح قشنگت بخیر آرامش که سر به دلهره‌های مکرَّرم زده‌ای چه اتفاق سپیدی سپید یعنی این کبوتری که به قلب کبوترم زده‌ای
نه اینکه فکر کنی بر سر قرار نبودم و یا حریف غم و رنج روزگار نبودم نه اینکه فکر کنی مهربان نبوده دل تو نه اینکه فکر کنی با تو سازگار نبودم مگر نه اینکه تو در من هزار شعر سرودی مگر نه اینکه به لطف تو بی بهار نبودم مگر نه اینکه دلت تؤامان زندگیم شد مگر به یاد تو یک عمر آزگار نبودم چه شد که خسته شدی از قفس نشینی دنیا مگر برای غم دوست، غمگسار نبودم قبول، بار بزرگی ست عشق این غم شیرین ولی نگو که خودم نیز داغدار نبودم مرا ببخش کبوتر، درین زمانه ی غمگین برای قلب تو جز سیم خاردار نبودم
از خزر تا خلیج نیلی فارس دست در دست هم گذاشته‌ایم از دماوند تا سر سبلان دل سپردیم و لاله کاشته‌ایم انتخاب من و تو راه خدا انتخاب من و تو ایمان است انتخاب من و تو ما شدن است انتخاب من و تو ایران است من و تو وارث بهارانیم رأی ما سرنوشت می‌سازد از دل کوه چشمه می‌جوشد عشق و ایمان بهشت می‌سازد ترکمن، فارس، کرد، ترک و بلوچ لر و کرمانی و خراسانی لک و مازندرانی و گیلک من و تو عاشقیم و ایرانی من و تو رسم ما شدن داریم یک صداییم و یک وطن داریم یک خدا، یک بهار، یک لبخند من و تو وحدتی کهن داریم از خزر تا خلیج نیلی فارس کیش مهر است، کشور نور است نام ایران همیشه جاویدان دست دشمن ز خاک ما دور است
بخند، خنده سلامِ زبان مشترک است که در تمام جهان یک نشان مشترک است زمان گفتنِ آرامِ دوستت دارم جواب آینه‌ها یک بیان مشترک است بخند، خنده بهار است... خنده خورشید است برای تازه‌شدن یک جهان مشترک است برای شاد شدن یک بهانه پیدا کن که خنده حاصل یک ناگهان مشترک است بخند، خنده به لب‌های ناز می‌آید شرابِ شعر در این استکان مشترک است برای شادی گنجشک‌های بی‌سامان کتابِ دست تو یک آشیان مشترک است همین که زنده و آرام و ساده‌ای، کافی‌ست که زندگانی یک داستان مشترک است...
خدا کند خبری خوب از تو باز بیاید خدا کند که دعایی گره‌گشا شده باشد خدا کند که بگویند سیّد آمده از ره که چشم، روشن از آن شال و آن عبا شده باشد شب ولادت شمس الشموس جلوه کن ای گل که عیدی من و ما دیدن شما شده باشد ✍
با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما «تا شهادت با ولایت» راه و رسم کوثری‌ست مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه آری اما عاقبت غم می‌شود تسلیم ما می‌رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست می‌کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما روز میلاد علی موسی الرضا جان سال‌هاست روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما در میان کوه‌های کشورت آسوده‌ای آه، ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما
یک کبوتر رسیده از ایران نامه آورده است نامه‌ی نور پیک همبستگی و همدلی است با جوانان استوار غیور با شمایی که استواری‌تان جلوه‌ی جبهه‌ی مقاومت است برگ تاریخ غم ورق خورده هر که همراه شد خوش‌عاقبت است ای جوانان خوب آمریکا ای جوانان خسته‌ی بیدار صبح نزدیک و شام رفتنی است ماندنی نیست ظلم استکبار لاله‌هایی که سر زد از دلتان حاصل زخم‌های خونین است قصه‌ی مشت آهنین بر سنگ قصه‌ی ملت فلسطین است غزه در خون و آتش است امروز کودکان زنده زنده می‌سوزند در مقابل رسانه‌های شما لب فرو بسته چشم می‌دوزند درس قرآن به مردم دنیا استقامت به راه ایمان است حامی پیروان دین خدا انقلاب عزیز ایران است
بخند، خنده سلامِ زبان مشترک است که در تمام جهان یک نشان مشترک است زمان گفتنِ آرامِ دوستت دارم جواب آینه‌ها یک بیان مشترک است بخند، خنده بهار است... خنده خورشید است برای تازه‌شدن یک جهان مشترک است برای شاد شدن یک بهانه پیدا کن که خنده حاصل یک ناگهان مشترک است بخند، خنده به لب‌های ناز می‌آید شرابِ شعر در این استکان مشترک است برای شادی گنجشک‌های بی‌سامان کتابِ دست تو یک آشیان مشترک است همین که زنده و آرام و ساده‌ای، کافی‌ است که زندگانی یک داستان مشترک است...
عزیز: دست، وفادار: دست، جانان: دست به دست اوست دل عارفان و جانبازان چنان دو بال ملک، ساقیان رضوان دست نوشته بر کف عباس پنج نام و شده ست به نام نامی این پنج تن گلستان دست کم است گرچه درین دشت یار، دل خوشدار که یاورست برادر، تو را به قرآن دست برادرست، و بهشتش رضای حضرت دوست که شسته است ز دنیا به عشقش آسان دست بگیر دست مرا تا دوباره برخیزد به روز حشر به دیدار دوست خندان، دست صلا رسیده ز عرش برین، که بشتابید به سر دویده به دیدار حق، شتابان دست زدست گفتم و چشمم به دست "ماه" افتاد همان مهی که به حق داده در شبستان دست ز دست گفتم و در یادم آمد آن شب سرخ که داده بود به عباس، "مرد میدان" دست ز دست گفتم و "انگشتری" به حرف آمد که سوخت قلب عقیق یمن پس از آن دست زدست گفتم و با یاد پنجه ای خونین میان روضه ز غم می دَرَد گریبان دست ز دست گفتم و از دست رفت صبر و قرار بگیر از من جا مانده از شهیدان، دست گرفته دست جهان را دو دست آن ساقی جهان و کار جهان فانی است و حق باقی علیه‌السلام @shaeranehowzavi
آهای همسفر شعرهای پاییزی در استکان غزل چای گرم می ریزی ببین صدای سکوتم گرفته مثل دلم بیا به خاطر من .... حرف تازه‌ای ... چیزی ... ! @abadiyesher
خداحافظ نگفتم تا نگویی” زود برگردی” خدا می‌خواست لبخند تو ختم ماجرا باشد... @abadiyesher