eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم درگیر عشق توست، تو که از جنس پاییزی.. شبیه مهر تابان، روشن و پاک و دل انگیزی.. گهی سردی چو باران‌های مغرورانه ی آبان.. و گاهی آتشِ عشقی، که چون آذر شرر ریزی.. من از نسل زمستانم، ولی گرمم به عشق تو.. بهارانی به قلب من، و از احساس لبریزی.. نگاهت می‌تواند خلوت دل را به هم ریزد.. ز بس در جامِ چشمانت، خمارِ عشق می‌ریزی.. تو مثل پیچکِ عشقی که بر جانم گره خوردی.. جدایی را نمیخواهم، چه مستانه دل آویزی.. دلم بی شعر لبهایت، پریشان است و افسرده.. بمان در قلبِ بی‌تابم که ذوقم را برانگیزی.. اگر روزی نباشی، در کنار شانه‌ی قلبم.. بدان دل بی تو می‌میرد، چه افکار غم انگیزی.. خیالت شوق می‌بخشد، به روی دفتر شعرم.. ببین با عطر یادت هم، به جانم شعر می‌ریزی.. تو را من شهریار و شاعرِ جانم لقب دادم.. و میبالم به عشقت چون به دامانم غزل ریزی..
از تو دل می‌کَنم و باز گرفتار تو‌ام.. بی سرانجامم و هر روز پیِ کار توام.. دلِ بیچاره در ابهام، هنوزم غرق است.. به خیالی که تو هستی و منم یار توام.. بس که تب می‌کنم و وِرد لبم هذیان‌ است.. به همه گفته‌ دلم، یکسره بیمار توام.. تشنه‌ی جرعه‌ای از جامِ نگاهت شده‌ام.. خسته و چشم به راهِ شبِ دیدار توام.. گاه احساسِ همان کشتی دریا دارم.. که فرو رفته به اعماق و در افکار توام.. حق من نیست که این‌قدر بمانم بی‌تو.. نیستی، باز صبورانه وفادار توام.. رفتی و مانده به جای تو غمِ خاطره‌‌ای.. که به تکرارِ همان داغ، عزادار توام..
رفتی و نداری خبر از دردِ گرانم.. از حال خرابِ دل و از بغضِ نهانم.. آرام و قرار دلِ سرگشته‌ای اما.. بر هم زده هر خاطر‌ه‌ات، روح و روانم.. مرداب شدم ساکت و متروک و پریشان.. از برکه‌ی من رفت شبی ماهِ نهانم.. هر چند پس از رفتنت آوایِ سکوتم.. نامت شده نجوای شب و وِرد زبانم.. تنها منم و دفترِ باران زده وقتی.. چتر غم تو باز شده بر سرِ جانم.. آخر چه کنم، بیکس و تنها و غریبم.. در شهر دلت عابرِ بی نام و نشانم.. برگرد به این قلبِ پر از خواهش و پردرد.. چون بی تو نفس رفته و من بی‌ضربانم..