شهریارم بودی و من هم ثریای غزل
چشم تو موج من و من نیز دریای غزل
تا که می رفتم به صحرای محبت تشنه لب
می شدی خشکیده تر از حس صحرای غزل
سینه ی دریایی ام در عشقت از توفان گذشت
بشنو از خاکستر دریاچه، نجوای غزل
مثل یوسف درپی معشوقه ات رفتیولی
من شدم رسواترین رسوا زلیخای غزل
من که دیروز سپیدم را تباهی برده است
هان کجایی ای امید قلب فردای غزل
ای حلال آغوش من در جامه ی احرام درد
می روی بی من مرو تک مرد رویای غزل
می روی اما یقین دارم مرا هم می بری
می بری با رفتنت از دشت تنهای غزل!!!
#تبسم_رضازاده«شدتی»
#نیلوفرآبی
🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃