خط نستعلیق مبهوت کش و قوس تنت
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
وا می کنم با بوسه قرآن لبانت
تا بشنوم انا فتحنا از زبانت
مستی چشمان شما ذاتی ست یا نه
جام شراب افتاده توی سرمه دانت
بر تا موهایت بزن دستی که از شوق
دل می شود هر گوشه ای جامه درانت
شاید خدا قسمت کند روزی خصوصی
چشمم ملاقاتی کند با گیسوانت
من کهنه سربازی که مفقودالاثر شد
در نقشه ی جغرافیای بازوانت ...
#هادی_باباقصابها