ما قرار عشقِ دور از عقل و منطق داشتیم
بین ما آنکس که عاقل شد، گناهش بیشتر
#هادی_معراجی
از کنارم رد شدی، چشمی به من ننداختی
من که بدبین نیستم، حتما مرا نشناختی...
#هادی_معراجی
از کنارم رد شدی، چشمی به من ننداختی
من که بدبین نیستم، حتما مرا نشناختی...
#هادی_معراجی
گفته بودی که از این عشق گذر باید کرد
ما گذشتیم ولی بی تو زمان سخت گذشت.
وصف احوال من افتاد به دستان قلم
من نوشتم که غمی نیست ، بخوان سخت گذشت..
#هادی_معراجی
اگر دیدی کسی از درد دوری جان به در برده
بدان یا دل ندارد یا که دلداری دگر برده
خدا در حین تقسیم مصیبتهایمان میگفت
هر آنکس عشق را برداشت رنجی بیشتر برده
به تقدیر بدی ناچار گشتم مثل مردی که
برای مادرش مرگ برادر را خبر برده
غرور رفتهام را پادشاهی خسته میفهمد
که سربازش برای لشکر دشمن سپر برده
من آن روزی که دستت تیغ دیدم با خودم گفتم
بترس از آنکه جنگل رفت و همراهش تبر برده
دلیل بارش باران فقط دلتنگی ابر است
از آن وقتی که طوفان ابر عاشق را سفر برده
شمار روزهای رفته را گم کردهام اینجا
شبیه آنکه مدتهاست در زندان به سر برده
درون خلوتم جایی برای شادمانی نیست
که هر کس حال خوش آورد با خود چشم تر برده
#هادی_معراجی
@abadiyesher
عطری که تو بر تن زدهای، هوش مرا برد
ای کاش رقیبانم از آن عطر نبویند
#هادی_معراجی
@abadiyesher
خبری نیست بخوابید، که ما بیداریم
ما هوای خطر حادثه در سر داریم
بنویسید سری هست ولی باکی نیست
بنویسید که از عشق خدا سرشاریم
بنویسید که در معرکه بزدل ها
ما به میزان هراسانیشان هشیاریم
بنویسید محال است که در خاک بهشت
دست از غیرت خود روی وطن برداریم
هان کجایید؟ اگر جرأت پیکاری هست
ما در آغوش پدافند، پِیِ دیداریم
بنویسید کسی بود که تردید نداشت
بنویسید که چون آینه در تکراریم
بنویسید سحر وعده دیدار خداست
خبری نیست بخوابید، که ما بیداریم
#هادی_معراجی
@abadiyesher