eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدمت با تارهای مو که بر پیشانی‌ات... با همان شلوار جین و عینک و بارانی‌ات شعر می‌خواندی و می‌خندیدی و من گیج و مات محو بودم در تو و آن لهجه‌ی تهرانی‌ات: "ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال" وای! می‌میرم من از این‌گونه حافظ‌خوانی‌ات اعتدال بی‌نظیر فصل‌های زندگی‌ست گونه‌های برفی و لب‌های تابستانی‌ات مثل مولانا چهل سال پیاپی یافتم شمس را در چشم‌های مست ترکستانی‌ات حیف اما زود رفتی و رها کردی مرا در نبودن‌های حسرت‌آور طولانی‌ات آه ای ماه بلند قله‌های دور دست! مهربان‌تر باش با این یار شهرستانی‌ات!  
مثل داروهای خواب آور اگرچه ظاهرأ؛ مایه ی گیجی ست عشق؛ مرگ تدریجی ست عشق !!
انسانِ عصر بی‌سرانجامی زیبا، ولی با روح بیگانه است؛ مانند مریم‌های گلخانه است
تو هم با من چنان نامهربان بودی که آدم ها رها کردی مرا در بین این غم ها، جهنم ها  صدایت کردم اما چشم هایت را به من بستی جهان، تاریک شد درمن فراوان شد محرم ها  و من با بادها از یاد شب های جهان رفتم و از من هیچ جا یادی نشد حتی به ماتم ها  منی، که چشم هایم ابرها را منتشر می کرد تمام خویش را پیچیده ام در قطره، شبنم ها  منی، که کوه ها در شانه هایم واقعیت داشت شدم چون سنگ های پیش ِ پا افتاده چون کم ها  مگر تو چشم هایت را به سمت من بچرخانی که من آتش بگیرم زیر این باران ِ نم نم ها  مگر تو با چراغ روشنت، از کوه برگردی مرا پیداکنی درجاده ی ِ تاریک ِ مبهم ها  مرا که درهراس باد و باران، گم شدم در مِه به سمت شهر باز آری دوباره بین آدم ها!
انسانِ عصر بی‌سرانجامی زیبا، ولی با روح بیگانه است؛ مانند مریم‌های گلخانه است