دوستت دارم گل سبزآبی باغ انار!
سرخی لبهای خود را روی لبهایم بکار
رد چشمانت مر اتا نا کجاها میبرد
دوستت دارم از اینجا ت اهرات و قندهار
طعم شاتوت وتمشک و طعم هل دارد لبت...
هست آن آلوچه ی لبهای سرخت،آبدار
کاش میشدپیش من بودی و من هم پیش تو...
بوی باران و علف....زیر درختان کنار.....
بهتر از هر کس تومیدانی که من دیوانهام
چشم ازچشمان این دیوانه لطفا برندار
من تحمل میکنم اما مگر هم می شود...
باوجود چشم تو آدم شود پرهیزگار....؟!
از دو آهوی نگاهت میشود فهمید که
بیقراری، بیقراری، بیقراری، بیقرار
#پروانه_منصوری
دستانم سیب میخواهد....
پیشانیام تب.....
و سرم دردمیکند....برای دستمالی که نیست.....
ببین.....
چای دم کردهام باعطر بهلیمو و سیب....
موهایم را دم اسبی بستهام....رژ قرمز زدهام....
ببین.....بابونه ها هم درآمدهاند.....
راستی....همان لباسی را پوشیدهام که دوست داشتی....
مشتم را که واکنی بیستون را میبینی....
بیا و از عمد کوزهام را بشکن....
دلم توت می خواهد و قدری تمشک....
دلم باران میخواهد و کوچهای که تو از آن میرسی....
دلم یک کافه میخواهد و یک میز دونفره....
تو برایم شعر بخوانی و....من زل بزنم به عکست در فنجان قهوه.....
اصلا چرا دروغ.....؟!
دلم تو را میخواهد......
#پروانه_منصوری
@abadiyesher
گلهای تنت ریخته درقالی کرمان
عطر بدنت ریخته در قمصر کاشان
آنقدر لطیفی که خدا دوست ندارد
یک خال بیفتد به تنت از نم باران
لبخند بزن از لب تو سیب بچینم
تا ولوله افتد به خراسان و به لبنان
زیبایی بیحد و حسابت به که رفته؟!
از کنج لبت نازگل سرخ بریزان....
لبخند تو گرچه گسلش زلزله خیز است
خوش آب و هوائی است، چونان پیچ شمیران
وابستهی چشمان توأم....کاش نبودم
سخت است جدایی گل پونه و گلدان
سخت است از این درد بخواهم بنویسم
این دوری و این فاصله، سخت است به قرآن
#پروانه_منصوری
@abadiyesher