eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من به تقدير رو زدم امّا.. سرنوشتِ دو خط، موازی بود!
گريه كن! توی گريه می فهمی، عشق بايد به استخوان برسد..
سعی كردم به تو بفهمانم... لعنتی! گریه شانه می‌خواهد از قسم دادنم نفهمیدی! زنده بودن بهانه می‌خواهد...
من زمستان زاده ام؛ از سوز می‌ترسانی ام؟؟!
می‌روی داغ نگاهت به دلم می‌ماند... و به خواب آمدنت معنی شق‌القمر است!
اگرچه رفتنت از ابتدا مقدر بود پس از تو خاطره‌هایت عذاب دیگر بود غمت قدم به قدم روی گونه‌ام لغزید و اشک‌های من از التماس بدتر بود تو از نگاه کسی دور می‌شدی امّا دهان پنجره از بوسه‌ات معطر بود چه آرزوی غریبی که باز بی‌پروا همیشه در پی پرواز با کبوتر بود دوباره بعض من و انتظار بی‌رحمت که چشم‌های تو بیش از خودت ستمگر بود
پشت هم شعر نوشتم كه بخوانی، خواندی؟ بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟ به خدا شعرترين شعرِ منی، می‌فهمی؟ هوس انگيزترين حسِ منی، می‌فهمی؟
بعد از این شعر یکی خواست به پایان برسد پیش چشمان خدا به سر و سامان برسد ”ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند” مگذارند کمی آب به گلدان برسد آنقدر چاه عمیق است که باید فهمید یوسف این بار بعید است به کنعان برسد... فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد! سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی هی زمستان برود، باز زمستان برسد! حال من مثل عروسی است که بختش مرده پشت در منتظر است آینه قرآن برسد مرگ وقتی است که از عالم و آدم ببری دلت این بار به گرگان بیابان برسد یک نفر داشت از این خاطره ها رد میشد آرزو کرد که این مرد...به پایان برسد....
بغل بگیر و غمم را به سینه‌ات بسپار...
دو سه خط شعر نوشتم که بخوانی، خواندی؟ بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟
فکر کن ! حبس ابد باشی و یکبار فقط به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی هی زمستان برود، "باز زمستان برسد"! @abadiyesher
بوسه دلگیرترین لحظه‌یِ قبل از سفر است @abadiyesher